عباس عبدی گفت:
به نظر من اراده اصلاحطلبان تناسبی با ایده آنان نداشته است. وقتی میگویید اصلاحات، باید توجه داشت که اصلاحات مبتنی بر یک جریان و فعالیت جبههای است، نه یک جریان حزبی.
به گزارش اسپادانا خبر، گزیده ای از گفتگوی این فعال سیاسی اصلاح طلب را با روزنامه ایران خواهید خواند:
- در جریان 88 به هیچ وجه در خیابان نرفتم. نه به این خاطر که میترسیدم بلکه وقتی چیزی را قبول ندارم انجام نمیدهم.
- بخشی از اصلاحطلبان و به طور مشخص آقای خاتمی از سیاستهای اصلی اصلاحطلبی عدول کردند.
- آقای خاتمی جاهایی قدرت کافی را داشت اما مسئولیت پذیری کافی نداشت. همه اینهایی که الان میگویم، همان موقع هم گفتم. نمونه اش بحران 78 در کوی دانشگاه. کوی دانشگاه به اصلاحطلبان چه چیزی یاد میداد؟ چرا مرحوم سحابی آمد به دانشگاه، گریه کرد و از دانشجویان خواهش کرد به خانههای خود بازگردند؟ چرا کسی به حرف او گوش نکرد؟ او که در حکومت نبود، محبوب هم بود. به خاطر اینکه جریان اصلاحطلب باید میفهمید آن کار، کار آقای سحابی نبود، کار آقای خاتمی بود؛ نه اینکه بیاید خواهش و تمنا کند که دانشجویان بروند بلکه یک پیام بدهد که دو ساعت وقت دارید آنجا را تخلیه کنید و بعد از دو ساعت، من میدانم و شما. سیاست که شوخی ندارد. باید میگفت من از مردم خواهم خواست تا شما را بیرون کنند.
- درباره بحران سال 78، یک واقعیت تاریخی وجود داشت که آقا! این کارها نتیجه نمیدهد. شما (آقای خاتمی) قدرت داری، باید مسئولیت بپذیری و بروی رسیدگی کنی. تعلل کردند، کار کشیده شد به دوشنبه، سهشنبه و چهارشنبه و آن وضعیتی شد که دیدیم. این امر نشان میدهد چندان نمیخواستند مسئولیت پذیری داشته باشند درحالی که قدرتش را داشتند. جاهایی مسئولیت میپذیرفتند که قدرتش جای دیگری بود و این خلاف سیاست اصلاحطلبی بود.
- اصلاحطلبان باید خیلی راحت بتوانند مرزبندیهای خود را با براندازان مشخص و مطرح کنند. من متوجه هستم که سوء استفادههایی هم میشود، اما بشود، سیاستها و مواضع شما که نباید یکسره تابع سوءاستفاده دیگران باشد.
- این انتقاد به اصلاح طلبان وارد است که به طبقات پایین بی توجهی کردند. شاید بگوییم که آنان که جزو طبقه متوسط هستند، چرا باید به طبقات پایین توجه کنند؟ اما چون جبههای رفتار میکردند حتماً باید به آن طبقات توجه میکردند اما متأسفانه اصلاحطلبان آنقدر به این طبقه بی توجه بودند که حتی مفهوم جبههای خود را از دست دادند.
- آقای خاتمی تکلیف خود را روشن نمیکند. مثلاً این حرفی که در گفتوگوی اخیر بیان کرد، نوعی حکایت از بیتکلیفی است. کسی که رهبری را بپذیرد از دیگران نمیپرسد که حالا چه کار کنیم؟ چون حتی اگر دیگران هم چیزی گفتند در نهایت او است که باید مسئول باشد اما از یک طرف دیگر، آقای خاتمی نه حاضر است به صراحت و روشنی کنار برود و بگوید من کاری ندارم و خودتان میدانید و انجام بدهید، به نظرم ایشان روی زمین و هوا نگه میدارد و این یکی از ایرادهایی است که متأسفانه به ایشان وارد است.