هر چه میشنویم مقاومت است و اقتصاد مقاومتی، مقاومت در برابر چه؟ مقاومت با چه هدفی؟
به گزارش اسپادانا خبر، گزیده ای از گفتگوی فائزه هاشمی بهرمانی با انصاف نیوز را خواهید خواند:
* پایه مشکلات اقتصادی ایران سیاستهای خارجی است که بر اساس منافع ملی تنظیم نشده است. مانعتراشیهای داخلی نیز در کنار سوءمدیریتها نیز قابل توجه است. متاسفانه سالهای زیادیست دچار نامدیران و اشخاصی شدهایم که شاخصهای مدیریتی را نداشته، عملکرد موفق، تجربهی کافی و دانش مرتبط نیز ندارند. توجه نمیشود که آیا این افراد در جاهایی که قرار گرفتهاند، توانستهاند ارزش افزوده و تحولی به وجود بیاورند یا خیر؟ آیا عملکرد موفقی از خود به جای گذاشتهاند؟ درست است که با دولت مخالفتهایی صورت میگیرد و به تنهایی تصمیم گیر نیست اما دولت نیز میتوانست افراد مدیرتر و کارآمدتری را در پستها قرار دهد. این روند هم عمدتا از دورهی آقای احمدی نژاد آغاز شد که با وجود ایشان، این تصور پیدا شد که هر کسی میتواند مدیر باشد. امروزه در یک فروپاشی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی قرار داریم. اگر اتفاقی نمیافتد به دلیل عدم تمایل مردم نسبت به براندازیست، چون آزموده را آزمودن خطاست. چون پول در این کشور به دلیل منابع فراوان وجود دارد، هر کسی درست یا نادرست تقریبا یاد گرفته چگونه کسب درآمد کند و امورات کم و زیاد انجام میشود، احتمالا همین روند ادامه مییابد. بنظرم با این وضعیت اگر یک میخ نیز به جای مدیران قرار میگرفت همین روند ادامه می یافت. متاسفانه از دوره آقای احمدی نژاد در مسیر غلطی افتادیم.
* یکی از مهم ترین مسائل ایران رابطه با آمریکاست که این انحراف با اقدام دانشجویان خط امام شروع شد. عمدتا جریان چپ مانع از سرگیری روابط بود، کشور از این افراد و این تفکر چه از نظر اقتصادی و چه در سیاست در دورانهای مختلف ضربه خورده است. امروز معذرتخواهی کردهاند اما چه فایده؟ حمله به سفارت آمریکا شروع شد، دانشجویان احساساتی عمل کردند ولی چرا حکومت این کار را ادامه داد و مشکلات را بیشتر کرد تا حالا که بگوییم مرغ یک پا دارد. در حال حاضرگفتگوی غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در یک مسیر غیرعقلانی افتاده است. هر دو طرف هم به این مسخره بازیها دامن میزنند. اگر من تصمیمگیر بودم باز کردن سفارت آمریکا در تهران و سفارت ایران در واشنگتن را بدون هیچ مذاکرهای دنبال میکردم. سفارتها بر پایهی اصول حقوق بینالملل اداره میشوند، اگر هم برخوردی از طرف آمریکا صورت گرفت اقدام متقابل انجام میدادم. کاری که همه دنیا میکنند. با وجود جنگ سرد و بیشترین تنش بین آمریکا و شوروی، یک روز روابط این دو کشور قطع نشده است و یا روابط چین و آمریکا در حال حاضر، قطع روابط معنا ندارد، اصرار بر این موضوع ضعف و کم آوردن است و یا اهداف دیگری را دنبال میکنند. در هر صورت منافع ملی، حقوق مردم و جامعه است که آسیب دیده است. باید شهامت داشته باشیم اشتباه خودمان را بپذیریم و جبران کنیم.
* در حال حاضر سیاست و الگوی جدی وجود ندارد. هر چه میشنویم مقاومت است و اقتصاد مقاومتی، مقاومت در برابر چه؟ مقاومت با چه هدفی؟ آیا این اهداف را در کشور خود و برای مردم خود پیاده کردهایم که حالا دنبال اجرای آن در جهان باشیم؟ خوب حرف میزنیم و برعکس عمل میکنیم. در حال حاضر به جز نسخههای غربی چه نسخه توسعهای موفقی در دنیا وجود دارد؟ تاریخ و تجربه کشورهای سوسیالیستی نشان داد که مسیر شرق و چپ به آزادی، به رفاه و به عدالت منتهی نمیشود. مدلهای توسعهای غربی هم متفاوت است از جمله نظام سوسیال دموکرات در کشورهای اسکاندیناوی و برخی دیگر از کشورهای اروپایی که بصورت مطلق هم پیروی لیبرالیسم نیستند، مسائل اجتماعی و خدمات عمومی هم بصورت جدی مورد توجه است. استراتژیهای متعددی در این مدلها وجود دارد که قابلیت بومیسازی نیز دارد.
* فقط با توجه به تولید ملی و بستن درهای کشور، قطع ارتباط با دنیا، مشابه کره شمالی که به فقر مطلق رسیده است نمیتوان به رفاه و توسعه رسید. دنیا جهانی شده و باید بپذیریم که صادرات از مهمترین ارکان پیشرفت و افزایش تولید است. شرط لازم برای صادرات نیز ارتباط با جهان توسعه یافته است که آمریکا در راس آن قرار دارد. نمیتوانیم بگوییم با دنیا ارتباط داریم اما با آمریکا نه، نتیجه این سیاست را دیدهایم. در اقتصاد مزیتها و منافع حرف میزنند، دنیا اقتصاد کوچک و فروپاشیدهی ما را در مقابل اقتصاد آمریکا انتخاب نمیکند، آمریکا کشورها و شرکتها را در انتخاب میگذارد و اینگونه است که تحریمها جواب میدهد؛ نمیشود روی هوا صحبت کرد و فقط شعار داد. اگر میخواهیم در دنیا تأثیرگذار باشیم بایستی اول در درون به توسعه برسیم. باید اول در کشور خودمان اصلاحات را انجام بدهیم. در بهار عربی نشنیدیم که کسی بگوید میخواهیم شبیه ایران شویم همه میخواستند مثل ترکیه شوند. آمریکا از منظری کدخدای جهان است چرا که بزرگترین اقتصاد و دموکراسی را دارد. تا کی بخاطر نداشتن رابطه با آمریکا به روسیه و چین باج بدهیم و این کار را ارزش بدانیم؟ وضعیت کشور نشان میدهد که بیراهه رفتهایم. برای برقراری یک تعامل مثبت با دنیا و قرار گرفتن در روند جهانی شدن باید آن را قبول کنیم، تابحال ما ضرر کردهایم. هرچند امروز سازمانهای جهانی دنیا را اداره میکنند اما آنها هم اول با پول آمریکا و بعد هم با پول دیگر کشورهای توسعه یافته اداره میشوند.
* بورس ما هم در این ایام واقعی نیست. دولت یکسری شرکتهای عمدتا زیانده را وارد بورس کرد، چگونه است که سهام آنها ارزشمند میشود؟ آن هم در دورانی که وضعیت شرکتهای اقتصادی به دلایل مختلف و از جمله کرونا در بدترین شرایط خود نه تنها در ایران بلکه در جهان است. شنیدهام که سودی نیز داده نشده بلکه از خرید و فروش و بالا رفتن هم عرضه و هم تقاضا بورس مرتب در حال افزایش است. از آن طرف هم افزایش قیمت داراییهای شرکتها مثل زمین و ملک و …. به علت تورم بالا، ارزش سهام آنها را بالا برده است نه به دلیل عملکرد سود ده آنها. البته این سیاست شاید هم بد نبوده. ولی تورم پایین نیامده که هیچ، بشدت افزایش هم یافته است، آیا کاذب نیست؟ در جهان بورس سقوط میکند در ایران با تمام مشکلات اقتصادی افزایش می یابد. این غیر عادی است.
* قهر اکثریت مردم از صندوقهای رأی نتیجه رفتار اصلاح طلبان بود، خود من هم به همین دلیل مخالف حضور در انتخابات بودم. رفتار غیر دموکراتیک، انحصارطلبانه و بر خلاف شاخصهای توسعه اصولگرایان همیشه بوده، انگیزه مردم برای شرکت در انتخابات رای به اصلاح طلبان با هدف دیدن رفتاری متفاوت برای محقق شدن مطالباتشان بود. در چهار انتخابات اخیر اصلاح طلبان پیروزیهای خوبی بدست آوردند ولی عمدتا تو زرد از آب درآمدند. از شاخصهای اصلاحطلبی فاصله گرفتند. در وقایع مختلف مثل سال ۹۶ و ۹۸ پشت مردم را خالی و مردم را ناامید کردند. در موضوعات مختلف بیانیههایی دادند که اگر نام آن حزب از بالای آن برداشته میشد معلوم نبود که این اعلام موضع توسط یک حزب اصلاح طلب است یا مثلا روزنامه کیهان. البته این دلیل بر خوب بودن یا خوب شدن اصولگرایان نیست. هم آقای خاتمی، هم احزاب اصلاح طلب و تمام ما که مردم را ترغیب به حضور در انتخابات کردیم باید پاسخگو باشیم. در صورت ادامه شرایط فعلی گمان نمیکنم حضور در انتخابات توجیهی داشته باشد، وقتی عملا اتفاقی در دولت و یا سایر بخشهایی که در اختیار اصلاح طلبان است، نمیافتد، رأی دادن فقط کاری است در جهت تأیید وضعیت خراب فعلی و متوهم کردن مسئولین و مقامات که به این سیاستها و مسیر غلط ادامه دهند. نمی گویم از رای به آقای روحانی و شوراهای شهر پشیمانیم اما یک هزارم آنچه که انتظار میرفت حاصل نشد.