مسعود پزشکیان رئیسجمهور اسلامی ایراندر چهاردهمین همایش ملی نخبگان اظهار کرد:
زمان شاه دانشآموز معمولی بودم و ادعای نخبگی نداشتم و بعد دیپلم به خدمت رفتم و بعد به زابل رفتم. از شهر که بیرون آمدم دیدم دنیا شکل دیگری است و باید طور دیگری نگاه کرد. در منزل بازی گوشی میکردم و وقتی به خدمت سربازی رفتم دیدم نمیتوان اینگونه زندگی کرد و باید به گونه دیگری عمل کرد. پشتوانه پولی که نداشتم و پدرم یک کارمند معمولی بود و یک خانواده معمولی داشتم و کلاس آنچنانی هم نرفته بودم ولی تصمیم گرفتم طور دیگری زندگی کنم.
به گزارش اسپادانا خبر، وی ادامه داد:
نپذیرفتم در جامعهای زندگی کنم که به ما زور بگویند. خدمت ضربهای به ما زد و تصمیم گرفتم به دانشگاه رفته و پزشکی بخوانم. من دیپلم هنرستانی داشتم و باید یک دیپلم دیگری بگیرم. ورود به دانشگاه نمره خوب نیاز داشت. وقتی تصمیم گرفتم شبانه روز درس خواندم و دانشجوی پزشکی شدم. خودم شوکه شده بودم و فکر نمیکردم به دانشگاه بروم مثل الان که فکر نمیکردم رئیسجمهور بشوم. دیدم راستی راستی دانشجو شدهام. آنجا تصمیم گرفتم مشکل مردم را حل کنم تا به باور ما اعتقاد پیدا کنند. زمان شاه پزشکان بیشتر چپ بودند و خیلی ما را تحویل نمیگرفتند ولی تصمیم گرفتم با مهارتم به مردم خدمت کنم. بعد انقلاب طراحی کردیم که چگونه مشکل مردم روستاها را حل کنیم. در زمان جنگ در عملیاتهای لشکر عاشورا یا حضور داشتیم یا نیرو میفرستادیم. ما باید از آب و خاک خود دفاع میکردیم. بعد از جنگ دنبال گرفتن تخصص بودیم. جراح قلب در تبریز نوبت دو سه ماهه می داد من گفتم باید این مشکل را حل کنم و دنبال تخصص رفتم تا این مشکل مردم حل شود. نفر دوم در آزمون شدم. اساتید این رتبه مرا باور نمیکردند و نمیآمدند جراحی به ما یاد بدهند چون فکر میکردند ما بازیگوش بودیم.جراح قلب شدم تا مشکل مردم را حل کنم نه اینکه به پول و مقام برسم. الان نه مطب دارم نه سهام دارم. چرا نتوانیم مشکل مردم خود را حل کنیم؟ این درد ما را به سیاست کشاند. وقتی نماینده شدم متوجه شدم با یک تصمیم میتوانیم مشکل همه مردم را حل کنیم. باید کاری می کردیم مشکل بهداشت و درمان همه مردم را حل کنیم. در قانون برنامه سوم سلامت مردم به بازار داده بودند که هرکسی پول داشت بتواند عمل کند. جان مردم قابل معامله نیست و نمیتوان گفت چون پول ندارید، عمل نمیکنیم. نمیتوان سلامت مردم را به بازار سپرد. ما قانون را اصلاح کردیم ولی برخی بخش های آن اجرا شد و برخی بخشها اجرا نشد.
پزشکیان با بیان اینکه «ما ایرانی هستیم و برای کشور خود باید راه چاره پیدا کنیم» ادامه داد:
قرار نیست دیگران برای ما راه پیدا کنند. اگر کسانی که میدانند، اراده کنند، راه پیدا میشود. اگر راه پیدا نشد راه میسازیم تا مردم را از این شرایط خارج کنیم. آدمهایی میتوانند ما را نجات دهند که این وضعیت را نمیپذیرند. هنر این نیست کشور را رها کنیم هنر این است که بمانیم و مشکلات کشور را حل کنیم. کسانی میتوانند کمک کنند که ذهن خلاق، پویا و ناآرام دارند. کسانی که قالب را میپذیرند نمیتوانند مشکلات را حل کنند. هنر این است که با وجود مشکلاتی که درست میکنند، بمانیم و دنبال حل مشکلات کشور باشیم. من را برای نمایندگی ردصلاحیت کردند. با این نوع نگاهها درگیر هستیم و باید بمانیم و بجنگیم و ادامه دهیم تا مشکل کشور را حل کنیم. مشکل با کسانی حل می شود که اراده دارند و درد مردم را دارند. مرد را دردی اگر باشد خوش است، درد بی دردی علاجش آتش است. باید از این وضعیت که در آن گرفتاریم باید خارج شویم. باید مهارت و انگیزه برای حل مشکلات داشت. من به عنوان رئیسجمهور زندگی راحتی ندارم. گاها سوالاتی از خودم میکنم که برای خودم هم عجیب است اما گواراست که مشکلات مردم را حل کنیم. ما نیامدهایم که برای خود و اطرافیان محلی برای خوردن و بردن و قیافه گرفتن درست کنیم. آمده ایم مشکل مردم را حل کنیم. برای حل مشکلات که راحت هم نیست، باید مهارت کار تیمی، حل مساله، ارتباطات، ساختارمندی و مدیریت را آموزش داد. گاهی دو نفر هم نمیتوانند با هم کار کنند. همه تنها هستند و وقتی به مشکل میخورند، قهر میکنند. کار تیمی تغییر رفتار میخواهد. باید با هم هم افزایی کنیم. ارتباطات روش میخواهد. اینها باید در مدرسه آموزش داده شود. روش آموزش ما از نظر علمی درست نیست.
وی با اشاره به اینکه «کشور برای برون رفت از چالشها به نخبگان نیاز دارد» افزود:
نخبگان باید گره مردم را باز کنند و کاری کنیم مشکلا ت فرهنگی و اجتماعی حل شود. فرهنگ یک نگاه بسته و زور گفتن نیست. اگر بتوانیم الگوی انسان عاقل و توانمند و بااخلاق و خلاق شویم دیگران میآیند شبیه ما بشوند. نه اینکه دستور دهیم که اینگونه شوند. اصلا تو چه کسی هستی که من مثل تو بشوم؟ چرا باید مثل تو بشوم؟ به چه چیز تو باید دل خوش کنم؟ اگر از نظر اخلاقی و رفتاری و مدیرتی و هنر و دانایی خوب باشیم، همه دوست دارند از ما چیزی یاد بگیرند. باید با رفتار به دیگران بگوییم چگونه باشند نه با زور گفتن، تهدید کردن، گرفتن و اخراج کردن که گاها در جامعه با آن گرفتار هستیم. در قرآن گفت وگویی بین ملائکه و خدا هست خداوند می گوید میخواهم روی زمین خلیفه ایجاد کنم. ملائکه گفتند میخواهی انسانی خلق کنی که روی زمین فساد کنند و خون بریزند؟ همین آمریکا و اسرائیل از علم و فناوری برای کشتن مردم استفاده کرده و قلدری میکنند. خداوند میگوید میدانم آنچه شما نمیدانید. این انسان دانایی دارد. ملائکه در برابر انسان سجده کردند اما ابلیس در برابر دانایی سر خم نکرد. دانایی سلطان است و میتواند ما را نجات دهد. علم برای توانمندی و کمک به بشر است. جامعهای که علم در آنجا بالاترین جایگاه را دارد، امکان ندارد در گرفتاری و فقر بماند. علم برای رسیدن به ارزش هاست نه رسیدن به نامی و نانی. باید دنبال افرادی باشیم که می فهمند، میدانند و میتوانند. باید این باور در ما ایجاد شود که هرجا اراده باشد، راه هست. نخبگان باید برای حل این مشکلات کشور فکر کنند. زمان ما گذشته و شما برای این کشور و مردم بمانید و ایران را با سربلندی به رخ دنیا بکشانید.