به گزارش اسپادانا خبر، عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست با حضور در برنامه دستخط و در خصوص حواشی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ گفت:
من به خود انتخابات در سال ۸۸ کاری ندارم که چه اتفاقاتی افتاد ولی وقتی که شورای نگهبان انتخابات را تائید کرد، من خدمت میرحسین موسوی رفتم؛ در دفترش نزدیک پارک لاله. گفتم آقای مهندس انتخابات تمام شده و شورای نگهبان تائید کرده و من فکر میکنم باید تمام شود و ما دیگر فکر میکنیم که وظیفهمان تمام شده است.
کلانتری گفته: ایشان بیشتر تحت فشار اطرافیان بودند.
حس کردم تا حدود زیادی با من همنظر است ولی اطرافیان ایشان بیش از حد فشار آوردند.
وقتی جمهوری اسلامی و قانون اساسی را قبول داشتیم و در نهایت شورای نگهبان انتخابات را تائید کرده است، رهبری تائید کردند، دیگر تمام است.
رئیس سازمان محیط زیست پیرامون عملکرد اروپاییها در قضیه برجام گفت: اروپاییها از اول هم مشخص بود که بالاخره آنها میگویند ما بخش خصوصی هستیم و دولت حاضر هستیم با شما کنار بیاییم، ولی بخش خصوصی، چون با آمریکا تجارت دارد، داد و ستد دارد و داد و ستد آنها ۱۰۰ است و برای شما میخواهد ۲ شود. ۲ را به صد ترجیح نمیدهند و نمیآیند. ما میتوانیم هم عزت خودمان را حفظ کنیم، سربلند باشیم و آرمانها را حفظ کنیم و هم میتوانیم کشور را آباد کنیم. اروپاییها عرضه این را ندارند که از آمریکا جدا شوند.
کلانتری گفت که در خصوص حکم متهمان پرونده جاسوسان محیط زیست خبر ندارد؛ قرار شد خودشان دنبال کنند. البته وزارت اطلاعات مدعی است اینها جاسوس نیستند. ما هم چیزی نداریم ولی در دست بررسی است و رئیس قوه گفت اجازه دهید قاضی بررسی کند. ما هم تابع رئیس قوه هستیم که قاضی رسیدگی عادلانه کند.
رئیس سازمان محیط زیست در خصوص رفاقت ویژه اش با فیدل کاسترو نیز گفت: فیدل کاسترو با من خیلی رفیق بود برای اینکه من وزیر کشاورزی شدم. سال ۶۹ بود، مسئول اجلاس مشترک کوبا بودم. ایشان ساعت ۱۱ ما را پذیرفت و تا ۷ شب نهار کاری ما با ایشان طول کشید. نهار هم خوردیم گفتم اجازه بدهید نماز عصر بخوانیم و ایشان گفت بخوانید. خیلی سوال کرد و خیلی هم به مسائل ایران مسلط بود. میگفت من ۸-۷ بار زمان قبل از انقلاب با هواپیما چراغ خاموش از روی ایران رد شدم. آن زمان که رئیسجمهور کوبا بودند از شوروی میخواستند جایی بروند. خیلی به مسائل طبیعی ایران تسلط داشت. حتی آن زمان ایشان میگفت چرا آبهایی که به دریای خزر میریزد را سد و یا تونل نمیزنید که به جنوب برگردانید، به سمت منطقه کویر ببرید و از آن استفاده کنید. اسم رودخانههای ما را هم مسلط بود. خیلی فرد باهوشی بود و با هم دوست شدیم. وقتی رفتیم هواپیمای ما باد پشتش بود یا هر چیزی، یک ساعت زودتر رسید. هنوز کسی استقابل نیامد و ما از ترمینال عادی رفتیم. یک ترمینال شبه نظامی بسیار دودآلود که همه سیگار میکشیدند که سرگیجه میگرفتیم. بسیار شلوغ بود. یک ساعتی آنجا بودیم و هنوز نوبت ما نشد که اینها استقبال ما آمدند و من انتقاد کردم. گفتم این چه ترمینالی است، شما میخواهید جایگزین شکرتان، توریست بگذارید. خود او فردا به ترمینال میرود. شب در سفارت ما بودیم و گفتند آقای کاسترو دم در سفارت آمده است. جیپی داشت و به من گفت سوار شوید. رفتیم و گفت دو سال دیگر این ترمینال را درست میکنم. البته یک سال در میان به آنجا میرفتیم، یک سال آنها میآمدند و یک سال ما میرفتیم، یعنی دو سال بعد ترمینال یک ترمینال نو و شیک شده بود. فرد جالبی بود. آنطور که میگفت زندگی چریکی خود را حفظ کرده بود.