ظریف: شش هفت سال در ایران بیکار می گشتم | اسپادانا خبر
 
 
جمعه، 7 ارديبهشت 1403 - 18:54

ظریف: شش هفت سال در ایران بیکار می گشتم

شماره: 11961
Aa Aa

ظریف با بیان این که مذاکرات ایران با آمریکا با اجازه رهبری آغاز شده گفته ایران در سیاست خارجی و منافع ملی به هرج و مرج رسیده است.

بعضی دوستان به امریکا «گرا» می دهند؛
ظریف: شش هفت سال در ایران بیکار می گشتم

محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران گفت:

زمانی که در سازمان ملل متحد، نمایندگی ایران را برعهده داشتم در سطحی تخصصی، چندین جلسه با جو بایدن داشته‌ام. بایدن به طور حتم نسبت به دونالد ترامپ، تفاوت زیادی در نگاه به سیاست خارجی دارد؛ او از دهه ۱۹۷۰ تا کنون در عرصه سیاست خارجی آمریکا نقش‌آفرینی داشته و بیشتر از ترامپ با حوزه سیاست خارجی آشنا است اما این بدین معنا نیست که مواضع او قابل قبول است. باید توجه داشته باشیم که در هر صورت مواضع او، نمایان‌گر رویکرد دولت آمریکا است. به طور حتم بایدن در چارچوب منافع ملی آمریکا عمل می‌کند اما مساله مهم در زمان ترامپ این بود که کاخ سفید عرصه سیاست خارجی را به اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو واگذار کرده بود. در این امر شکی نیست که گروه‌های فشار صهیونیستی از بدو تشکیل رژیم اسرائیل تا کنون نقشی موثر در سیاست خارجی آمریکا داشته‌اند اما در دوران ترامپ، او این عرصه مهم را به نتانیاهو که یک عنصر تندرو و افراطی در داخل رژیم صهیونیستی است و همینطور به حلقه‌ای تندرو و افراطی که گردانندگان واقعی داعش، جبهه النصره و تمام افراطیون در منطقه و دنیا بودند واگذار کرده بود. در دوران بایدن نیز به طور حتم دولت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران مشکلاتی اساسی خواهد داشت.اما در دوران باراک اوباما نیز چنین بود. در دوران ریاست جمهوری اوباما نیز روابط میان تهران و واشنگتن دوستانه نبود و سطحی از اختلاف میان طرفین وجود داشت اما مقداری از تنش‌ و تشنج غیرضروری میان دو طرف کم شده بود. در دوران ریاست جمهوری ترامپ تنش‌های میان آمریکا و ایران به مرحله اوج خود در ۴۰ سال گذشته رسید. به نظر می‌رسد ضرورتی وجود ندارد این روند تداوم داشته باشد. زمانی که آقای بایدن، معاون باراک اوباما بود رابطه‌ای با من نداشت و تنها کسی که با او در ارتباط بودم، آقای جان کری بود. تحت هر شرایطی تلاش کرده‌ام مناسبات رسمی خود را در سطح همتایان خود حفظ کنم و مقامات بلندپایه تر از من باید با مقامات بالاتر ارتباط داشته باشند.

 

به گزارش اسپادانا خبر، ظریف در گفتگو با انتخاب گفت:

سیاست خارجی را جناحی نمی‌بینم یعنی سیاست خارجی باید بر قاعده فراجناحی طرح‌ریزی شود اما متاسفانه این امر در کشور ما از سوی برخی جناح‌ها نادیده گرفته می‌شود. ما باید در پی منافع ملی باشیم؛ حال چه در دولت دوازدهم باشد چه در دولت سیزدهم. قابل توجه این است که مذاکرات ایران با آمریکا در دولت دهم با اجازه مقام معظم رهبری آغاز شد. حضرت آقا بارها فرموده اند که گفتگوها در دولت دهم با اجازه ایشان شروع شد. همان کسانی که در دولت یازدهم و دوازدهم مخالف مذاکره بودند،در دولت دهم هم مخالفت می‌کردند. دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در ان دوران مخالف بود و بعدا نیز مخالف بود. بر این باور هستم که حملات جناحی به عرصه سیاست خارجی، حملاتی بی‌جهت و نادرست هستند. سیاست خارجی در چارچوب کل نظام اتخاذ و اجرا می‌شود لذا این‌که بخواهند از سیاست خارجی دعوایی جناحی بسازند، حتما به ضرر منافع ملی کشورمان خواهد بود. در ۷ تا ۸ سال گذشته، کسانی که راهبرد سیاست خارجی کشور را تخریب کرده‌اند، حتما کمکی به منافع ملی کشور نداشته‌اند. رهبری از ابتدا که مذاکرات «مسقط» را تایید کردند، فرمودند: «ما به آمریکایی‌ها اعتمادی نداریم.» متن برجام را هم اگر نگاه کنید کاملا نشان می‌دهد که بر اساس اعتماد نوشته نشده بلکه نوعی سایه بی‌اعتمادی بر تک‌تک بندهای آن حاکم است یعنی نوعی بی اعتمادی دو طرفه. در نتیجه شاهد هستیم که در برجام جزئیات و تمامی موارد به‌شکلی بسیار ریز درج شده است. این‌که برخی‌ها می‌گویند که ما به امضای جان کری یا قسم باراک اوباما اعتماد کرده‌ایم، اصلا اینطور نبوده. تمامی موارد و بندهای برجام دقیقا از قبل پیش‌بینی شده بود اما دولت ترامپ نه تنها برجام بلکه همه توافقات بین الملی را زیر پا گذاشته است. آنهایی که می گویند برجام بر اساس اعتماد بود آیا توافق «INF» در مورد موشک‌ها بین روسیه و آمریکا بر اساس اعتماد بوده است؟ یعنی دو ابرقدرتی که سلاح‌های هسته‌ایشان روبروی یکدیگر قرار گرفته و یک خطا ممکن است باعث نابودی کاملشان شود به یکدیگر اعتماد کرده بودند؟ خب پس چرا امریکا خارج شد؟ از توافق «آسمان‌های باز» چرا خارج شد؟ از توافق پاریس چرا خارج شد؟ از یونسکو، شورای حقوق بشر سازمان ملل چرا خارج شد؟ آیا اینها هم بر اساس اعتماد بوده؟ اینها همه توافق‌ها و قراردادهایی بوده که وجود داشته و یک دولت یاغی آمده است همه ی این قراردادها را شکانده، دقیقا مثل یک آدم یاغی. یک آدم یاغی که از چراغ قرمز عبور می کند آیا می گویید ایراد از چراغ قرمز است؟ می گوئید رنگ قرمز چراغ خیلی پررنگ نبود؟ کم رنگ بود؟ نارنجی بود؟ نه. می گویید این آقا قانون شکن بوده است. در مورد برجام هم کاملا همینطور است. برجام آنقدر مستحکم بود که آمریکا سعی کرد از آن سوء استفاده بکند اما نتوانست. اتفاقا اگر برجام به نفع آمریکا بود از آن خارج نمی شد.

 

بعد از اینکه ترامپ از برجام بیرون رفت، شما دیدید که دولت آمریکا چه کار می تواند بکند. این کارها را آقای اوباما نکرد. این است که نشان دهنده ی موفقیت برجام است. باید توجه داشته باشیم آمریکا از گذشته تا امروز همین ماهیت را داشت؛ یعنی همین زور را داشت اما مهم این بود که ما این زور را نمی‌پذیرفتیم. در زمان اقای اوباما هم ما چند نامه برای خانم موگرینی نوشتیم و عدم اجرای تعهدات توسط دولت اقای اوباما را مستند کردیم. ما که ماهیت آمریکا را تغییر نداده‌ایم اما آیا دوران اوباما بهتر بود یا دوران ترامپ؟ آیا در دوران اوباما قبل از برجام فشار بیشتری بر تهران وارد می‌کرد یا بعد از برجام؟ آیا اگر برجام نبود ترامپ همین مقدار و سطح از فشار را می توانست وارد کند یا بیشتر؟ این‌ها مسائلی هستند که باید مورد مقایسه قرار گیرد.

 

وزیر امور خارجه ایران گفت:

ما برای پیشرفت کشور ضروری است که با جهان رابطه معقول داشته باشیم و تنش زدایی بکنیم. همزمان، ضروری است برای پیشرفت و توسعه کشور از تشنج‌آفرینی پرهیز کنیم و روابطی متعادل و فراگیر را در سراسر جهان داشته باشیم اما نباید آینده خود را بر اساس سیاست خارجی طراحی بکنیم. بر این باور هستم که متاسفانه خیلی از جناح‌ها آینده را بر اساس سیاست خارجی تعیین می‌کنند. سیاست خارجی یک عنصر در آینده کشور است؛ سیاست خارجی، آینده کشور نیست. البته نسبت به این امر آگاه هستم که به دلیل ارجاع دادن تمامی مشکلات به جهان خارج در میان مردم نیز این تفکر فراگیر شده که راه‌حل تمام مشکلات را باید در خارج کشور جستجو شود. اگر بخواهیم مشکلات مان را حل کنیم، سیاست خارجی تنها بخشی از راه حل مشکلات ماست. مشکلات ما نیازمند راهکارهای جامع در سیاست داخلی همراه با تمرکز بر توان ملی و تمرکز بر تشنج‌آفرینی است.  برخی‌ها می‌گویند باید بر توانمندی ملی متمرکز شویم اما در کنار آن تشنج آفرینی می‌کنند. آن‌چه که کشور را پیش خواهد برد، تمرکز بر مردم، توان و اعتقاداتشان است و همینطور منابع و جغرافیای کشور. مهم‌تر از همه این مردم هستند که پشتوانه سیاست کلان کشور هستند. واقعیت امر این است که تمامی این محورها، عنصرهایی درون یک سبد هستند که به ما قدرت می‌بخشند. یک عنصر مهم در این میان نیز عدم ورود به تشنج با جامعه جهانی است که البته این امر به معنای رفاقت با همه جهان نیست و حتی در بعضی حوزه‌ها می‌تواند معنای رقابت نیز باشد. این مساله در ارتباط با همسایگان در قالب دوستی و اتحاد راهبردی قابل خوانش بوده اما با دیگران به معنی عدم وجود تنش یا تا حد ممکن رفاقت و همکاری است اما هر چه هست روابط ما با دنیا نباید تنش آلود باشد. این البته قسمتی از آینده ایران است نه کل آینده.

 

ظریف با بیان این که مردم ان شالله با صندوق رای قهر نخواهند کرد گفت:

معتقد هستم که رعایت منافع و حقوق مردم یک الزام حقوقی، اخلاقی، دینی و انسانی بوده اما فراتر از این‌ها یک الزام امنیتی نیز است. اساسا مردم تمام داشته ما هستند و چیزی غیر از این مردم نداریم. این را بعضی وقت‌ها یادمان می رود و فراموش می کنیم که این مردم همه چیز ما هستند. اینکه امام بارها تاکید کردند که مردم ولی نعمت ما هستند، بسیار دقیق است. واقعا اگر این مردم نبودند از ما هیچ چیز باقی نمانده بود، چه در زمان جنگ چه در زمان تحریم‌ها و فشارهای دیگر. نیروهای مسلح ما هم ازمردم هستند و توانشان را از مردم می گیرند. هیچ وقت بین نیروهای مسلح و مردم و بقیه ارکان جامعه، هیچ تباینی قائل نیستم. این‌ها همگی از یک جنس هستند و به نظرم مردم باید در مرکز توجهات و محاسبات ما باشند. برای من خیلی دردناک است و اسباب شرمندگی است که مردم شرایط معیشتی بدی دارند. تلاشی که من از روز اول کردم این بوده است که وزارت خارجه کمک معیشت مردم باشد نه مخل آن. این تلاش را همه ی ما انجام دادیم، حداقل همکاران من در وزارت خارجه و دولت تمام توان شان روی این نکته بوده است. البته تاحدودی در این امر نیز موفق بوده‌ایم و نمود اصلی آن را می‌توان در رشد اقتصادی کشور در سال‌های بعد از برجام مورد ارزیابی قرار داد. مثلا تورم بعد از برجام را نگاه کنید. اما فردی قانون شکن مثل ترامپ آمد و از برجام خارج شد. البته برخی می گویند باید این را پیش بینی می کردید؛ بله ما پیش بینی کردیم و او نتوانست از برجام سوء استفاده کند. شما قانون می گذارید که اگر یک قلدر چاقو کش آمد، مانعش بشود اما فرض کنید به یکباره این قلدر چاقوکش سر کوچه می آید و می ایستد و به ملت هم آسیب می زند. در نظام داخلی، بالاخره پلیس و دادگاه داریم که قلدر را به زندان می فرستد اما در نظام بین الملل، چنین چیزی وجود ندارد. لذا باید این واقعیت را در نظر گرفت.

او گفت:

من یک فرد بسیار عادی هستم که شش هفت سال در این کشور بیکار می گشتم. حالا هم که دستور دادند کار وزارت خارجه و مذاکرات را انجام بدهم، انجام دادم. ان شالله هم در آینده تلاش می کنم در حد مقدوراتم کمک کنم. شرایط خودم را طوری نمی بینم که کاندیدای ریاست جمهوری بشوم با وجود تمامی دشواری‌ها این آمادگی را دارم که وزیر امور خارجه دولت بعدی باشم. اعتقاد دارم وزیر امور خارجه باید با اجماع ملی کار کند. با این شرایط متاسفانه، حتی نمی‌توانم یک کلمه حرف هم بزنم. من چندان نگران این نیستم که شخصا اذیت شوم. فکر میکنم از گناهانم کم می شود. توهین‌های متفاوتی را علیه من به کار برده‌اند و حتی این اتهام را مطرح کرده که متن توافق ۲۵ ساله با چین را نخوانده‌ام. در حقیقت، ما در نظامی هستیم که به اخرت اعتقاد داریم و معتقدیم که باید یک روزی پاسخگوی اعمالمان باشیم. خب آقایانی که این حرف را زدند، واقعا از همکاران من پرسیده اند که چندبار این توافق را بازنویسی کردم؟ واقعا سئوال کرده اند؟ شما فرض کنید این حملاتی که به من می شود، یک طرف خارجی وجود دارد که آنها را می بیند. او احساس می کند وزیر خارجه ایران فردی است که سندی که جلویش می گذارند را نمی خواند، او دیگر باید من را تحویل بگیرد؟ او دیگر باید منافع ملی ایران را تحویل بگیرد؟ دوستان ما می دانند چه کار دارند می کنند؟ ما دیدگاه‌های مشخصی داریم و معلوم نیست بتوانم دور میز با کسانی بنشینم که این دیدگاه‌ها را خیانت به کشور و مخل امنیت ملی می دانند.

ظریف گفت:

مقام معظم رهبری نقش پدری برای همه ی جریان‌ها دارند و همیشه هم این نقش را داشته اند و از دولت‌های مختلف و جریانات مختلف حمایت کرده اند. من از سال ۶۸ که مشاور وزیر خارجه و بعد سفیر و معاون وزیر شدم، در دولت‌های آیت الله‌هاشمی، آقای خاتمی و دو سال در دولت آقای احمدی نژاد و دولت فعلی حضور داشته ام. رهبری اما در همه ی شرایط از این دولت‌ها حمایت کرده است.

او عنوان کرد:

در حوزه ی سیاست خارجی و منافع ملی ما یک مقداری از مردم سالاری عبور کردیم و به هرج و مرج رسیده ایم. شما وقتی با یک امریکایی، چه دموکرات چه جمهوریخواه در هر حوزه سیاست خارجی صحبت بکنید، به جز آنارشیست‌ها که در آمریکا هم هست، دیدیگاه‌هایشان در مورد مسائل اصلی خیلی متفاوت نیست اما به دلیل دو قطبی که ترامپ ایجاد کرده، حرکاتی جدید در حال شکل گیری است که ممکن است در آینده مهم باشد. البته پیش بینی در این مورد زودهنگام است چون سیستم امریکا، نظامات داخلی دارد که به صورت جالبی مسائل را کنترل می کند اما به طور کلی در یک اصولی، چارچوب‌هایی دارند. ما اینجا علاوه بر همه ی این ملاک‌ها، شخصیتی به عنوان مقام معظم رهبری داریم که کلیات مسائل سیاست خارجی و امنیت ملی باید به تایید ایشان برسد اما علی رغم این، ما شاهد هستیم که در واقع با اظهاراتی کل کشور را تخریب می کنیم. این لازمه اش این نیست که دولت و مجلس و نهادهای قدرتمند، همشان یکسان باشد. لازمه اش فقط این است که چارچوب‌هایی را رعایت کنیم؛ یعنی چارچوب منافع ملی را رعایت کنیم. در واقع، برای کوباندن یکدیگر، عزت ملی را خدشه دار نکنیم، برای کوباندن یکدیگر، احساس بی حیثیتی به مردم ندهیم، برای کوباندن یکدیگر، همدیگر را متهم به در نظر نگرفتن تمامیت ارضی نکنیم. خودمان که می دانیم اینها خلاف است، خوب چرا این اتهامات را می زنید؟ اینجاست که ما مشکل داریم، نه الزاما یکدست بودن کل حاکمیت. بعضی دوستان می روند و به امریکا «گرا» می دهند که با ما بهتر می توانید کار کنید. ما که سکوت می کنیم، دلیل نمی شود که متوجه این گراها نیستیم. من کسی را متهم نمی کنم ولی می دانم و خبرش را بهم می دهند که گفته اند این‌ها در قدرت نمی مانند و قدرت این‌ها چند روزه است. اینجاست که فکر می کنم سیاست خارجی نیاز به این دارد که منسجم باشد، اینجاست که فکر می کنم ما با خارجی که طرفیم، یک نفر واحد باید تلقی شویم. شخصا وقتی به خارج از کشور می روم، همان اندازه که از همکارانم دفاع می کنم، از کسانی که علیه من حتی اتهام می زنند نیز دفاع می کنم. متاسفانه ابزار تبلیغ و حاشیه امن در اختیار دوستان است. طرف می‌تواند به آسانی مدعی شود که ظریف برجام را نخوانده و به یک کلمه در برجام استناد کند که آقای عراقچی چندین بار درموردش توضیح داده و هیچ اتفاقی هم برایشان نمی افتد. طرف می‌تواند بگوید که ظریف جاسوس است و در مدرسه جاسوسی تربیت شده است اما هیچ اتفاقی برای او نیافتد. می گویند ظریف از اول جاسوس بوده، می گویند پدربزرگ من که مسجد اعظم قم و مسجد‌هامبورگ با هزینه ایشان ساخته شده، عامل بهایی‌ها بوده و این روزها هم که می نویسند عامل گلوبالیست‌ها بوده. این چیزها را در رابطه با پدربزرگ من که بنده خدا هفت کفن پوسانده، می گویند. البته انقدر هم باقیات صالحات دارد که خداوند از ایشان قبول کند. درمورد پدرم نیز با استفاده از اسم غلط درمورد ایشان می گویند ساواکی بوده و هیچ اتفاقی هم برایشان نمی افتد. شما بروید نگاه کنید؛ گفته اند پدر فلانی، حاج محمدعلی کازرونی بوده پدر من اما اسمش مشخص است حاج عباسعلی ظریف خونساری و به گاوصندوق علما معروف بوده و هرکس نیاز مالی داشته به ایشان رجوع می کرده، آن وقت می گویند پدر فلانی ساواکی است و پدربزرگش عامل بهایی است. هیچ اتفاقی هم برایشان نمی افتد. در این یک هفته ای که نگران حضور من در انتخابات شده اند، عکس پدربزرگ من به وفور در توییتر پیدا می شود

او گفت:

دو گروه در ایران طرفدار ترامپند. یک گروهی که به اصطلاح خودشان مخالف گلوبالیست‌ها هستند و احساس قرابت فکری با ترامپ می کنند که واقعا باعث تاسف است. البته اقای ترامپ، ممکن است یک نیروی انزواگر باشد اما حتما یک نیروی ضد گلوبالیسم نیست. ترامپ در حوزه سیاست خارجی، عامل صهیونیسم و سیاست‌های کشورهای مرتجع منطقه است. آقای ترامپ از روزی که انتخاب شد، فقط برای انتخاب مجدد فکر می کرد و پایه ی توده ای خودش را هم افرادی می دانست که در داخل امریکا می توانند به او رای دهند. این بدین معنا نیست که او ضد گلوبالیسم است، آقای ترامپ فردی فرصت طلب است که دارد از این گروه استفاده می کند. یک وقت شما می خواهید براساس واقعیات پیش بینی کنید و می گویید ترامپ قاتل سردار سلیمانی است اما باوجود اینکه نمی خواهیم پیروز شود اما متاسفانه در حال پیروزی است. اما وضع دیگر این است که ترامپ شکست خورده و شما کماکان به خاطر نگرانی که دارید، از او حمایت می کنید. آقایان صراحتا گفته اند اگر ترامپ انتخاب می شد، پیروزی ما در انتخابات ۱۴۰۰ قطعی بود ولی الان این قطعیت زیر سئوال رفته است. اینکه ما انتخابات مان را براساس اتفاقی در خارج از ایران برنامه ریزی کنیم، بد است. نکته ی دیگر اینکه، شما از ترامپی حمایت می کنید که سردار سلیمانی را شهید کرده و در قتل هزاران ایرانی شرکت داشته، هزاران ایرانی که به خاطر کمبود دارو، فقر و شرایط نامناسب اجتماعی از دنیا رفته اند. ترامپ در همه ی این‌ها دخیل بوده، خودش هم گفته بود که انقدر می خواهیم فشار بیاوریم که اقتصاد ایران را نابود کنیم. کسی که اقتصاد کشور شما را می خواسته نابود کند، چطور می شود که بعد از شکستش تلاش می کنید او را زنده نگه دارید؟ واقعا قابل فهم نیست. آیا شما دوست دارید مردم در شرایط بد زندگی کنند؟ فرض کنید که شما هشت ماه دیگر بتوانید با هر کسی به توافق برسید، آیا خوب است که در این هشت ماه، مردم بد زندگی کنند؟ خوب است به مردم فشار بیاید، آن هم فقط برای اینکه شما دوست دارید انتخاب شوید؟ آیا اصلا این قابل تصور است؟ این انصاف، انسانیت و دین است؟ این چیست؟ امیدوارم واقعا دوستانی که اینطور فکر کردند، این نوع افکار را کنار بزنند. مردم ما عاقلند و براساس سابقه رای می دهند. مردم در سال ۱۳۸۴، دست به انتخاب زدند؛ من البته آن انتخاب را دوست نداشتم ولی باید بپذیرم. سال ۹۶ هم اینطور بوده است. سال ۱۴۰۰ هم مردم انتخاب خواهند کرد. اینکه مردم تحت فشار باشند و زجر بکشند تا دولت آقای روحانی یا دیدگاه تعامل با دنیا در میان مردم منکوب شود، واقعا نمی دانم این چه فایده ای دارد.

وزیر امور خارجه ایران گفت:

من برای سردار سلیمانی درد و دل زیاد می کردم از اینکه چرا انقدر به من فشار می آورند. من نمی گویم ایشان هیچ وقت برجام را تایید کرد، اصلا بحث مان این نبود. ایشان همیشه در مقابل درد و دل‌های من می گفتند باید تحمل کنی و تو کار خیلی مهمی داری انجام می دهی. آشنایی من با سردار سلیمانی به کنفرانس صلح افغانستان در سال ۲۰۰۱ برمی گردد، یعنی سال ۸۰. من به عنوان نماینده جمهوری اسلامی در انجا حضور داشتم. به خارجی‌ها هم گفته ام، صلح افغانستان بیش از هر کسی مدیون سردار سلیمانی است. بیشترین کمک را به من که در «بن» بودم، سردار سلیمانی از تهران کرد. بعد از آن، وقتی نماینده دائم ایران در سازمان ملل بودم، سه دور با اجازه رهبری با آمریکایی‌ها قبل و بعد از حمله ی آمریکا به عراق مذاکره داشتم که خطرات اقدام شان را به آنها تذکر دادم. در این مذاکرات، سردار سلیمانی بیشترین حمایت را از من کرد و بیشترین تماس را با ایشان داشتم. اصلا رفاقت ما با ایشان، از این دو واقعه آغاز شد. در دورانی که وزیر بودم، به صورت مرتب با همدیگر دیدار داشتیم. سردار سلیمانی آنچه را که در صحنه ی دیپلماسی توقع داشت، چه در گروه طرفداران سوریه، چه در آستانه، چه در حمایت از مردم یمن را با من بحث و گفتگو می کرد. سپس سیاستی که من و ایشان بر روی آن گفتگو و به توافق رسیده بودیم، دنبال می شد. اگر سردار سلیمانی به دیپلماسی اعتقادی نداشت، ضرورتی نداشت که وقت محدود بنده و ایشان، صرف این مسائل می شد. پیش من، همیشه از اینکه من دارم زحمت می کشم و خون دل می خورم، همدلی، همدردی و رفاقت می کردند. من و حاج قاسم رفیق بودیم و اختلاف نظرهایی در برخی موارد داشتیم. اما برجام موضوعی نبود که با ایشان درموردش بحث کنیم که ببینیم اختلاف نظر داریم یا نه. ممکن است در مورد سوریه، ایشان یک دیدگاه داشت و من یک دیدگاه، در مورد یمن هم همینطور؛ با هم بحث می کردیم و به نتیجه می رسیدیم. درمورد برجام اما ایشان دخالتی نداشت که با یکدیگر بحث بکنیم.

او گفت:

مدعی هستند که ما برجام را نخوانده ایم. من نمی دانم چه حجتی پیش خدا دارند. استناد می کنند به یک کلمه «ساسپنشن» که روز اخر به یک پاورقی اضافه شده بود، که آن هم درمورد تحریم‌ها نبود، بلکه درمورد قوانین اتحادیه اروپا بود. من در جلسه مجلس گفتم تعلیق در برجام نیست. دوبار تعلیق در ضمیمه ی برجام نه درمورد اصل تحریم‌ها بلکه درمورد قانون حاکم بر آن، روز آخر اضافه شده بود. یک قاعده ای داریم که می گویند اولین کسی که قیاس کرد، ابلیس بود. براساس آن ماجرا، قیاس می کنند که من برجام را نخوانده ام. بروید از امریکایی‌ها بپرسید؛ خیلی از مفاد برجام انشای من است. دیگر هر کاری بلد نباشم، همه توافق دارند، مذاکره ی متن را بلدم. از دو کلمه ای که اقای نجابت به من نشان داد، استفاده می کنند و بعد به آن استناد می کنند و قسم جلاله می خورند که ظریف برجام را نخوانده است و سپس یک مرحله بالاتر می روند و می گویند توافق با چین را هم نخوانده است. اگر من برجام را نخوانده بودم، اگر همکاران ما برجام را کلمه به کلمه مذاکره نکرده بودند که امریکا به این افتضاح کشیده نمی شد. دوستان می گویند: ما گفتیم! شما چه چیز را گفتید؟ شما یک تصوراتی را آمدید و گفتید که اکثرش را ما خودمان برای شما نوشته بودیم. اما شما نصف قصه را گفتید، نصف دیگر قصه را نگفتید. آن نصف دیگر قصه هم باعث شده که علی رغم اینکه امروز هیچیک از تعهدات هسته ای برجامی مان را به جز تعهدات نظارتی، اجرا نمی کنیم اما همچنان در برجام هستیم. فراموش نکنیم زمانیکه خیلی از تحریم‌ها روی کشور بود، این تعهدات را اجرا می کردید. نمی خواهم وارد برخی جزئیات شوم که مصالح کشور نیست. وقتی وارد دولت شدیم، دیدیم آژانس می گوید ذخایر ۲۰ درصدی شما از ۲۰۰ کیلو فراتر رفته است؛ گفتیم مگر ما تعهدی روی ذخایر ۲۰ درصدی داشتیم؟ بعد معلوم شد که یک توافق نانوشته وجود دارد که در مقابلش هیچی هم نگرفته بودند. در استانبول که راجع به ۲۰ درصد صحبت کردند، در مقابل چه چیزی گرفتند؟ وقتی در تهران با ترکیه و برزیل توافق کردند، چه چیزی گرفتند جز اینکه روسیه و چین به قطعنامه ۱۹۲۹ پیوستند؟ بحث زیاد است. بنده خیلی از مسائل را زمانیکه بیکار بودم، نوشتم و به محضر آقایان دادم. لذا دوستان نخواهند طرف خودی و همکار خودشان، همکیش و هم میهن خودشان را در مقابل خارجی تختطئه کنند. در مقابل خارجی، دستش را خالی کنند. این نه مرام مروت و انسانیت است، نه مرام وطن دوستی.

 

نسخه PDF نسخه چاپی ارسال به دوستان