اگر گفتگو نکنیم دعوا راه می‌افتد | اسپادانا خبر
 
 
شنبه، 1 ارديبهشت 1403 - 15:42

اگر گفتگو نکنیم دعوا راه می‌افتد

شماره: 21388
Aa Aa

با وجود دعوا کشور صد سال عقب می افتد| احزاب یا جریان های سیاسی ما دچار گیجی هستند|حکومت باید برآیند کل خرد یک جامعه باشد| شخصیت سیاسی اگر یک روز فحش نخورد باید بداند که مرده است.

باید حجم کینه را در جامعه پایین بیاوریم؛
اگر گفتگو نکنیم دعوا راه می‌افتد

سید حسن خمینی در دیدار دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب مردمسالاری در حسینیه جماران گفت:

اگر هیجان از حدّ معینی بالا برود جامعه دچار شکاف، گسل و دعوا می شود. اینکه فقط اطراف خودمان را ببینیم غلط است. ممکن است اطرافیان من یک طور فکر کنند و اطرافیان شما طور دیگر فکر کنند؛ فکر نکنیم جامعه یکسان می اندیشد. این طور هم نیست که از دل دعوا یک طرف پیروز بیرون بیاید. باید حجم کینه را در جامعه پایین بیاوریم؛ این کار را صاحبان تجربه می توانند انجام دهند یعنی کسانی که یک پیراهن بیشتر پاره کرده اند. آنها نباید جوّزده شوند و نباید به هیجان بیفتند.

به گزارش اسپادانا خبر، او گفت:
جامعه ما جامعه ای نیست که در آن یک طرف صد درصد و طرف دیگر صفر درصد باشد بلکه جامعه ای با کلونی ها و مجامع فکری مختلف است. اگر گفت و گو نکنیم کار به دعوا می کشد و با وجود دعوا کشور صد سال عقب می افتد. همه ما باید تابع حقّ و عدالت باشیم. همه خودشان را حق می‌دانند. نمی توانیم بگوییم همه کسانی که اختلاف نظر دارند می‌دانند که ناحق می گویند و عمدا بر ناحقشان پافشاری می کنند. ممکن است بگوییم تو منفعت داری و یا از سوی دیگر بگوییم تو دستت به گوشت نمی رسد و اگر می رسید فلان سخن را نمی گفتی. ولی نمی توان گفت همه کسانی که با یکدیگر متفاوت حرف می زنند حق را می شناسند و عامدانه بر باطل ایستادگی می کنند تا حق را از بین ببرند. اینجا بحث تضارب افکار پیش می آید یعنی طبیعی است که من یک طور فکر می کنم و شما یک طور دیگری فکر می کنید، من به یک چیز باور دارم و شما به یک چیز دیگر. باید بپذیریم که پیرامون این حقوق گفت و گو کنیم و بعد بپذیریم نتیجه ای در مقام عمل اعمال شود که برآیند کلی جمع ما است. این امر ساده و قابل فهمی است اما در همین مطلب ساده دو مغالطه جدی ممکن است پدید آید. یکی اینکه گروهی بگویند «حق» ربطی به مردم، اکثریت و مردمسالاری ندارد بلکه حق آن چیزی است که با قواعد خاص خود شناخته می شود. پس اصلا نباید به نظر اکثریت توجه کرد». البته این سخن درست است چرا که صحت آنچه من حق می‌دانم وابسته به نظر اکثریت افراد نیست و من با عقل خود به آن رسیده ام ولی سؤال اینجاست که چرا باید آن را به شما تحمیل کنم؟ یا شما هم عقیده من هستید که سخنم را قبول دارید و یا اگر قبول ندارید من نمی توانم اجبار کنم که تو هم باید مثل من بیندیشی. درست است که «حقیقت» هیچ نسبتی با اکثریت ندارد ولی باید توجه داشت که «اطاعت» نسبت مستقیم با اکثریت دارد. پس می توان گفت که حقیقت چیزی نیست که همه مردم می گویند ولی اگر شما نتوانستید حرف خودتان را به دیگران برسانید باید بپذیرید که به «نظر جمعی »عمل کنید.

وی گفت: مغالطه دیگر در زمینه تشخیص حقیقت این است که برخی می گویند هرچه همه مردم می گویند درست است. گالیله را که به دادگاه بردند، همه می گفتند زمین ثابت است ولی پایش را به زمین زد و گفت من که می‌دانم تو می چرخی.

وی در خصوص فعالیت احزاب گفت:

متأسفانه احزاب یا جریان های سیاسی ما بین همین دوگانه دچار گیجی هستند؛ یا ضد مردمی می شوند به این معنا که می گویند باید روی حقیقت بایستیم و مردم هیچ نقشی در زندگی سیاسی ندارند و یا یکسره دنبال اکثریت راه می افتند. این در حالی است که احزاب نباید دنبال اکثریت بروند بلکه باید به دنبال «جذب اکثریت» بروند. البته این را بدانند که صرفا اگر توانستند اکثریت را جذب کنند، قدرت می گیرند و اگر نتوانستند باید دوباره سعی کنند تا با کسب نظر اکثریت قدرت را به دست بگیرند.

وی ادامه داد:

اینکه من از حق شما در آزادی بیان دفاع می کنم معنایش این نیست که از نظر من آنچه می گویی درست است؛ تو حق داری حرفت را بزنی ولی ممکن است حرف تو اشتباه باشد. بعضی وقت ها گفته می شود چون تو حق داری حرف بزنی، پس هرچه می گویی درست است؛ این سخن باطلی است بلکه سخن صحیح این است که تو حق داری حرف بزنی ولی حرف تو از دید من غلط است. یک جریان سیاسی باید این جمله را با آب طلا بر سر در فعالیت های خود نصب کند که «برای من بسیار مهم است که شما من را دوست داشته باشید ولی نه به اندازه عقیده ام». یعنی اگر قرار باشد من را بدون عقیده ام دوست داشته باشید، دیگر من نیستم.

سید حسن خمینی با بیان اینکه حکومت باید برآیند کل خرد یک جامعه باشد گفت:

روی عقیده خودتان بایستید. تا زنده هستید فحش می خورید چون منشأ اثر هستید. اصلا اینکه امروز هم امام مورد دشنام است به این خاطر است که زنده است. شخصیت سیاسی اگر یک روز فحش نخورد باید بداند که مرده است؛ کم یا زیاد مهم نیست، مهم این است که روی عقیده ات بایستی و فحش بخوری. امام در ادامه آن جمله به آقای صانعی گفته بودند، «تا فحش نخوریم کار پیش نمی رود».

او افزود:

کسی که توانست رأی بیشتری جمع کند حکومت می کند. کسی که توانست اقناع کند باید حکومت کند. از سوی دیگر، اگر نتوانستم جامعه را اقناع کنم، دلیل نیست که حق نیستم؛ حق بودن ربطی با اقناع ندارد. پس دوباره تلاش می کنم تا بتوانم. در فضای سیاسی کشور حتما باید کسانی باشند که در شرایطی که همه هیجان دارند، هیجان را کنترل کنند. رهبران سیاسی در سطح بزرگ و در سطح احزاب باید جایی که لازم است هیجان را به جامعه تزریق کنند و جایی که باید هیجان را از جامعه جمع کنند، این وظیفه را انجام دهند.

نسخه PDF نسخه چاپی ارسال به دوستان