آقای مصباح، اهل بیت امام و ابوجهل! | اسپادانا خبر
 
 
جمعه، 10 فروردين 1403 - 3:06

آقای مصباح، اهل بیت امام و ابوجهل!

شماره: 1317
Aa Aa

سالهاست که هرگاه سخن از افراطی گری و حرکات خودسرانه، لجن پراکنی، تهمت و تخریب های انتخاباتی و ... می شود، از گوشه و کنار محافل سیاسی، امنیتی، قضایی و ... سرنخی پیدا می شود که به شهری خاص و گروهی خودسر معلوم الحال ختم می شود ولی سرانجام چون رازی سر به مهر می ماند. و مردم همچنان فقدان، برخوردی عاجل، قاطع و صدالبته بازدارنده را به انتظار می نشینند.

یادداشت/
آقای مصباح، اهل بیت امام و ابوجهل!

به گزارش اسپادانا، به هر حال از وقایع سال 94 حرم امام که بگذریم (همچون رویه چند ساله اخیر که از آن گذشتیم)، روزهای ابتدایی ماه مبارک بود که گفتگویی رسانه ای با آیت الله مصباح در خروجی رسانه ها قرار می گیرد و دوستداران امام و انقلاب را دل آزرده می کند. ایشان نخست بطور غیر مستقیم مذاکرات را سازش خوانده و آنرا بر خلاف قرآن معرفی می کند آنگاه خود و همفکرانش را هدایتگرانی می خواند که نمی خواهند با جاهلان ـ سازشکاران ـ برخوردی متعصبانه، زورمدارانه و برتری‌طلبانه داشته باشند!

ایشان سپس با هجوم و حمله به «آیت الله هاشمی» که به تعبیر مقام معظم رهبری نزدیکترین یاران امام بود، آنچنان به تفسیر امام می نشیند که گویی سال ها همراز و همراه خلوت و جلوت امام بوده است. سپس امام برآمده از نظر خود را «دارو» و امام در کلام آقای هاشمی را «مرگ» می خواند؛ آقای مصباح یزدی در ادامه حملات و هجمه های خود به یاران امام، پا را فراتر نهاده و بر اهل بیت امام نیز می تازد و آنان را به ابوجهل تشبیه می کند که حق را می شناسند، اما تا پای جان آن را انکار می کنند.

آنچه در گفتگوی مذکور بحث را به سمت این هجمه ها رهنمون ساخته مساله «خطر تحریف امام» است که در سخنان رهبری انقلاب در 14 خرداد ارائه شد. هرچند که قریب به ده سال است که یادگار اندیشمند امام جناب حاج سید حسن خمینی خطر تحریف امام را بارها گوشزد کرده و بر این اساس ایده «اجتهاد در اندیشه امام خمینی» را ارائه نموده است. که متاسفانه آنچنان که باید مورد دقت نظر و تجزیه و تحلیل کافی و شایسته قرار نگرفت تا اینکه در اردیبهشت ماه امسال ابتدا «نخستین پیش همایش اجتهاد در اندیشه امام» در پژوهشکده امام خمینی و انقلا اسلامی تهران و بعد نشست هم اندیشی «اجتهاد در اندیشه امام خمینی» در قم برگزار گردید و پس از آن در 14 خردادماه شاهد بودیم که رهبری معظم این بار نیز برای اینکه اهمیت موضوع را بر همگان روشن سازد، شخصا وارد بحث شده و قریب به یک ساعت و نیم به تبیین زوایای مختلف آن پرداختند.

رهبری معظم در این سخنان سرفصل هایی مطرح نمودند که پیش از آن یادگار امام عینا همان سرفصل ها را بارهای بار تبیین و توضیح نموده بود. با توجه به اینکه در این نوشتار مجالی برای تبیین این سرفصل نیست، نگارنده تفصیل این بحث را بزودی و در مجالی دیگر ارائه خواهد نمود.

اما هدف از این نوشتار تأملی است در آنچه جناب آیت الله مصباح در این گفتگو بیان کرده اند:

الف) امام، انقلاب و آقایان هاشمی و مصباح

1-گذشته با ما سخن می گوید: کیست که چند و چون سوابق انقلابی آیت الله مصباح و ولایت پذیریشان از امام و نحوه تعامل ایشان با امام و یاران، همرزمان و همراهان را نداند؛ ایشان در زمره ساکتین انقلاب (لااقل در برهه هایی که از قضا حساسترین دوره ی مبارزه بوده) بوده و اگر هم فعالیتی داشته اند قطعا جزو حلقه هاي نزديك امام در اوج مبارزه نبوده و هم در جريان مبارزه و هم در روند انقلاب از امام فاصله دارند. اما بعد از سال 68 اتفاقی که می افتد اینست که وقتي امام فوت مي كنند، ايشان آرام آرام خود را آماده مي كنند تا وارد صحنه شوند. و در مقابل سوابق انقلابی، ولایت پذیری و نحوه تعامل آیت الله هاشمی با امام و انقلاب نیز بر همگان روشن و آشکار است. و پر واضح است که امروزه هیچ دلواپس و نگرانی، گذشته انقلابی جناب مصباح را قابل سنجه با سوابق انقلابی، شناخت و همراهی با امام آقای هاشمی نمی دانند. پس سابقه را رها و به حال ایشان می رسیم.

2-اگر ملاک را حال افراد بدانیم تکلیف چیست؟

برای روشن شدن حال، موضوع شناخت و نحوه تعامل با آقای احمدی نژاد و دولتهای نهم و دهم را مورد اشاره قرار می دهیم. آیت الله مصباح که پدر معنوی احمدی نژاد و دولت نهم و پدرخواده او و دولت دهم شناخته می شود، در هزینه و حمایت از آقای احمدی نژاد گوی سبقت را از عالم و آدم ربوده بود و آنچنان بر این حمایتش، رنگ و لعاب تقدس و معصومیت کشید که کمتر کسی جرأت کند در مخالفتش کلامی بگوید. از تعریف و تعبیر «خواب دوست اهوازی» اش مبنی بر دعای امام زمان برای احمدی نژاد تا «ذخیره خداوند» برای امروز ما، «نفخه اللهی» و «کرامت و معجزه» خواندن انتخاب او به ریاست جمهوری که «مرتبه‌اي‌ از مراتب‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در زمان‌ پيامبر اسلام(ص) تحقق‌ پيدا كرد و ان‌شاءالله مرتبۀ‌ كاملش‌ در زمان‌ ظهور حضرت‌ ولي‌عصر(عج‌) تحقق‌ خواهد يافت». و این حصار و حصن تقدس تا بدانجا اوج گرفت که اطاعت از رییس جمهور اطاعت از خدا و مخالفتش مخالف با خداوند خواده شد. اما دیری نپایید که این تحمید و تقدیس به تخطئه و تخریب انجامید و به یکباره آقای احمدی نژاد از «ذخیر اللهی»، «نفخه اللهی»، «کرامت و معجزه»، لزوم اطاعت» و ... به سحر شده، تسخیر شده، هیپنوتیزم شده، شیفته ضعیفان، ارتباط با مرتاضان و ... مبدل شد که تبعیت از او حرام است. آری از اندیشه ای که در کشاکش مبارزه و انقلاب منجر به قهری ده ساله می شود، مردی با قهر و تمرد یازده روزه پرورانده می شود که در دولتش اختلاس ها و فسادهایی با ارقام نجومی پدید می آید.

این از موضع دیروز و امروز آیت الله مصباح نسبت به موضوع مورد بحث، در مقابل مواضع دیروز و امروز آیت الله هاشمی نیز برهمگان واضح و مبرهن است. حال اگر همین موضوع را آزمون بصیرت دو آیت الله بدانیم، سخن به زیاده محتاج نیست چراکه امروزه آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است.

3-حال که نحوه تعامل و ولایت پذیری آقای مصباح از امام خمینی در گذشته و دانش و بینش و بصیرت سیاسی ایشان در حال را شناختیم، بر هر خردمند منصفی روشن است که در دوراهه تفسیر ایندو بزرگوار از امام راحل، کدام تفسیر به حقیقت نزدیکتر است. (دارو کدام و مرگ کدام است).

آقای مصباح، اهل بیت امام و ابوجهل!

اما جناب آیت الله مصباح از جبهه شما در مقابل آقای هاشمی که عمری به بلندای انقلاب دارد و ریشه اش در تقابل شما و همفکرانتان با آیت الله شهید بهشتی و همفکرانش است که بگذریم، چه شده است که اینگونه بی محابا به اهل بیت امام می تازید؟!

1-سخن از کدام «حق» می زنید که برخی بستگان امام آنرا می شناسند اما تا پای جان انکارش میکنند، آیا مرادتان آنچیزی است که شما حق می پندارید؟ آیا اگر بستگان امام نیز چون شما بیندیشند اویس قرن و سلمان فارسی اند و ابوالعلم می شوند، که هم اکنون ابوجهل خطابشان می کنید؟

2-اما جناب آیت الله مصباح! شما به حق، استناد به متشابهات کلام امام را مصداق تحریف می خوانید و آن را خطر می دانید، و راه رهایی از این خطر را شناخت حق و ترویج آن می دانید، حال سوال اینست که در مسائل مستحدثه ای که مکتب امام با آن مواجه است، تفسیر درست و حق کدام است؛ آنچه شما می پندارید یا دیگران؟

3-جناب آیت الله مصباح! آیا به نظر شما اگر مجتهدی که در مکتب صادقین علیهم السلام اجتهاد می کند و طبیعتا تفسیر اجتهاد خود را به حق می داند، سایر اجتهادات را بر باطل خوانده و ایستادگی در مقابل حق بنامد و آنان را صاحبان آراء مخالف خود را ابو جهل خطاب نماید، رویه ای درست و روشی صحیح اتخاذ کرده است؟!

4-اما حضرت آیت الله مصباح، سلاله گرانقدر روح الله ، جناب حاج سید حسن خمینی چنین نمی اندیشد و مخالفان خود و تفسیرشان را تخطئه نکرده و باطل نمی پندارد، او برای علاج خطر تحریف امام، سخن از لزوم اجتهاد در مکتب و اندیشه امام می راند. و تفسیر انحصاری و انحصار تفسیری در مکتب امام را روا نمی داند؛ ایشان همه تفاسیر اجتهادی که بر اساس اصول اجتهادی بدست می آید را معتبر می داند؛ هر چند که لاجرم یکی از آن تفاسیر صحیح است؛ همچنان که اجتهاد در مکتب صادقین علیهما السلام نیز چنین است.

5-جناب آیت الله مصباح! شما نیز همچون یاران و نزدیکان امام، در مسائل مستحدثه در مکتب و اندیشه امام حق ارائه تفسیر از خود از ایشان را دارید اما هرگز حق تخطئه، تخریب و تضعیف دیگران در این باره را ندارید، هر چند که بر پویندگان عرصه علم و اجتهاد روشن است که اجتهاد و رأی طبقات نخست و حلقه نزدیکان و بستگان چه ارزش و جایگاهی داشته و دارد و در این جاست که تفاوت رأی و نظر انقلابیون دیروز نسبت به ساکتین دیروز انقلاب روشن می گردد.

سخن پایانی
جناب آیت الله مصباح! سزاوار نیست که انقلابیون دیروز، یاران نزدیک و اهل بیت امام را به ابوجهل تشبیه کنید و موجب شوید عده ای کوته فکر پا را فراتر گذاشته و ایشان را «ابوجهل های خمینی» بخوانند به جرم اینکه همفکر و هم نظر شما نیستند، ایشان صاحبان خرد و اندیشه وتعقل اند که گواه صدق تاریخ سالهای دیروز و امروز انقلاب نشان داده که در درک شرایط و تشخیص موضوعات نسبت به جنابعالی از تدبیر بیشتر بهره برده و در آزمون های مهم و سرنوشت ساز انتخاب هایی اصلح و أنسب داشته اند.

حجت الاسلام رشید داودی

نسخه PDF نسخه چاپی ارسال به دوستان