آقای شریعتمداری! مگر شما لقب «استوانه انقلاب» را به هاشمی داده اید؟ | اسپادانا خبر
 
 
يكشنبه، 20 آبان 1403 - 15:52

آقای شریعتمداری! مگر شما لقب «استوانه انقلاب» را به هاشمی داده اید؟

شماره: 884
Aa Aa

آیا کسی هست که ورای این هیاهوها و همهمه های مبهم آشفته بازار سیاست، غم و دغدغه ای برای مصلحت ملی ، مناقع مردم و نظام و سرنوشت کشور داشته باشد؟

دوستان قدیم و نورسیده، نباید حرمت این سرباز پیر نظام و ملت را فرو گذارند؛
آقای شریعتمداری! مگر شما لقب «استوانه انقلاب» را به هاشمی داده اید؟

به گزارش اسپادانا خبر، آقای شریعتمداری! از چه هراسانید؟!/ مگر شما لقب «استوانه انقلاب» را به هاشمی داده اید که اینک، بازپس می ستانید؟!به نظر می رسد هر چه به موسم انتخابات «هیات رییسه مجلس خبرگان» و همچنین رقابت های انتخابات حساس سال آتی نزدیک می شویم، مخالفان تند خوی آیت الله هاشمی به تبلیغات تخریبگرانه خود وسعت و شدت بیشتر می بخشند و آواز کوبش ها بر طبل های حلبی، قدرتمندتر و گوش خراش تر به گوش می رسد، حال آنکه «هاشمی» اساساً انگیزه ای به سان برخی حضرات تندرو، برای ورود به چنین عرصه هایی ندارد و سابقاً (در مورد ریاست مجلس خبرگان) هشدار داده که تنها اگر «ناصالحان بیایند، خواهم آمد» جدا از حجم سنگین و البته مسبوق به سابقه ی سخنرانی ها و گفت و شنفت ها علیه او، برخی رسانه ها نیز برنامه حمله به شخصیت آیت الله هاشمی را در صدر برنامه های خود قرار داده اند تا لجوجانه حجاب چشم های واقع بین شوند که این، البته نشان از آن دارد که هراس خویش را بیشتر عیان کرده اند. به چند نکته می توان اندیشید: یکم. این اتفاقات بس آشناست و گویا، عبرت آمیز نیست. در همین دیار و روزگاری نه چندان دور، یکبار که نه، صدها بار هاشمی را به چوب تهمت و بدزبانی بستند و «تازیانه دشنام و ناسزا و افترا» را به دست «عالیجنابانی مست باده قدرت» سپردند و چنان کردند که نیک، در اذهان نقش بسته، در آن زمان هیچ کس دم بر نیاورد که هیچ! بل بر باد رفتن حیثیت دیگری را جشن گرفتند. جریانی رادیکال در ایام اصلاحات ، زشت ترین و تندترین القاب و عبارات را نثار آیت الله کرد و به زعم خود ، هاشمی را از صحنه سیاست به در کرد! اوج این قصه پر غصه آنجاست که در طول مدت تهاجم علیه هاشمی برخی عناصر اصلی از کفایت و جامعیت او سخن می گفتند و در همان حال عناصری مشکوک و یا متوسط از درون همان جبهه از وارد کردن هر اتهامی به او دریغ نمی کردند ، این حضرات ، اگر مشوق آنها نبودند، اما شاید با رضایت و احیاناً تحریک «جوانترهای خام و جسور» تخریب هاشمی را به تماشا نشسته و سکوت اختیار کردند. «آیت الله» اما در این گذرگاه تنگ عافیت، به رغم طعن طاعنان و ملامت ملامتگران، صبری "ایوب وار" پیشه کرد ، خشم ها و خروش ها و خیزش های غضب ناک، را بشنید و بدید و، دم بر نیاورد. در نتیجه آن اقدامات، نخست بزرگترین سرمایه کشور و نظام یعنی اعتماد عمومی دستخوش تهدید شد و در ثانی کشور و مردم ما از یکی از بزرگترین سرمایه های انسانی خود برای مدتها محروم شد، اما آن روز هیچ کس سخنی در ملامت این جریان نورسیده ، نگفت! تاریخ ، اینک در حال تکرار است ، تکراری که این بار بعد از گذشت نزدیک به دو دهه، شاید نتیجه‌ای واحد داشته باشد. این «آسیاب نوبتی» (به تعبیر آیت الله) که سالهاست هاشمی را برگزیده و مورد نوازش بی وقفه قرار می دهد. این بار اما ، نه رادیکال های جریان اصلاحات، که منتهی الیه جریان «راست» یا همان تعبیر غلط و نادرستش «اصولگرایان»، فرصت را مغتنم شمرده تا او را مورد «مهروزی» ویژه خود قرار دهد، چندان که در هشت سال ریاست چمهوری محمود احمدی نژاد، آواز گوش خراش چنین کوبش هایی، بی وقفه و مستمر به گوش می رسید ، اما گویا این «آسیاب نوبتی» را پایانی نیست! دوم. حسین شریعتمداری در ادبیات ، پردازش و نتیجه گیری ای شبیه و نزدیک به مطالب «گنجیِ ایام اصلاحات» و البته چنان رویه ی پیشین «کیهان» در سالهای اخیر، به بهانه سخنان هاشمی در «نقذ منتقدان داخلی مذاکرات هسته ای» بار دیگر هاشمی را به چوب طعن و لعن بست و با تحلیلی مغرضانه و مغلطه آمیز از شخصیت وی، تلویحاً تاریخ مصرف «آیت الله» را پایان یافته تلقی کرد. او اما، پا را فراتر گذاشت و تا آنجا پیش رفت که «آیت الله هاشمی» را از لقب و وصف مشهور «استوانه ی نظام» خارج شده دانست ؛ به رغم آن که ما نیز به بخش هایی از رفتارهای دولت در مباحث مرتبط با «مذاکرات هسته ای» انتقاد داریم، اما پرسش این است که مگر هاشمی چه گفت که برخی را چنین آسیمه سر و آشفته کرد؟ پس از مطالعه این چند سطر از یادداشت مشعشع «کیهان»، نخستین پرسشی که به ذهن خطور می کند، این است که مگر عنوان «استوانه ی نظام» توسط آقای شریعتمداری به آیت الله اعطا شده که او اینک، گستاخانه، اهانت آمیز و غیرمجاز و با کرشمه ای از سر «منت» و موضع «عزت»، عنوان اهدایی خود را از آیت الله بازپس می ستاند؟! این عنوان نه از سوی افرادی با قد و قواره ی آقای شریعتمداری، بل از سوی سابقون، بزرگان ، اندیشمندان و علمای انقلاب و اسلام، نثار این «استوانه نظام» شده است. اما نکند این بزرگان نیز با «مجوز» حضرت ایشان، چنین صفتی را به آیت الله سپرده اند؟!!! به خدا پناه می بریم. سوم: لابد می دانید «کیهان» ، به یکی از معدود رسانه ها و تریبون های بازتاب دهنده ی افکار مضحک و پلید فردی ناشناخته به نام «منوشه امیر» مشهور است ، این روزنامه رندانه در تلاش است بخش هایی از افکار «منوشه» تحلیلگر گمنام صهیونییست را بازتاب دهد که به کام جنابش مزه کند و در قیاسی مع الفارق، آن عناوینی که خود می پسندد را به رقبایش بچسباند! یعنی اگر مانند «شریعتمداری» بیاندیشیم و - به غلط و غیرمنصفانه - بپذیریم کاری که آیت الله ، با برخی منتقدین «تیم مذاکرات» کرده و از بی توجهی به اصول و منافع ملی انتقاد کرده ، نوعی شبیه سازی تام و تمام میان «نتانیاهو» و «منتقدان داخلی» بوده!!، تازه این روش ، همانی است که کیهان عمریست بر طبل میان تهی آن می کوبد ! این «منش» که دأب حضرات است! که مخالفانش «باطل» مطلقند و لابد حضرات کیهان، عین «صواب»! آقای شریعتمداری! از چه هراسانید؟! ، مگر شما لقب «استوانه انقلاب» را به هاشمی داده اید که اینک، پس می ستانید؟! کیهان اما در این روش غلط و صدها بار تکرار شده، به هیچ یکی از گفتارهای اخیر «منوشه» در مورد مذاکرات هسته ای که واگویه ای از سخنان نتانیاهو است، وقعی نمی نهد تا مبادا آشکار شود که منوشه نیز مانند نخست وزیر کودک کش، تمایل چندانی به برقراری یک «توافق خوب» ندارد. نگارنده اما پیشنهاد می دهد که مترجمان این روزنامه فخیمه، ضمن بررسی آخرین اظهارات این «صهیونیست» ، شباهات ادبی و محتوایی آن با برخی دلواپسان را در قالب یک گزارش منتشر کند، نتایج قطعاً شگفت انگیز خواهد بود! بله، «تشابه» ! همین تک نکته ساده و در عین حال «دقیق» است که آیت الله بر آن تاکید ورزید «چه سری است که دلواپسان و نتانیاهو همزبان شده اند؟!» چهارم: ذکر این نکته ضروری است که بیان چنین سخنی از سوی آیت الله، بدان معنا نبود و نیست که جریان دلواپس ، چون «نتانیاهو» اهداف پلیدی در سر می پروراند، بلکه مفهوم چنین بود که نباید بخشی از افراد منتسب به جریان ارزشی و اصولی انقلاب ، با تشبث بر استدلال های مجهول، سبک و بی مایه ، در راه تیمی سنگ اندازی کنند که برای منافع ملی نظام و مردم تلاش می کند و رهبر معظم انقلاب نیز آنان را «فرزندان خود و انقلاب» می خوانند. ضمن آنکه بلاشک، هاشمی مانند برخی «حضرات آتشین مزاج این روزها»، جزم اندیش و وجدان ستیز نیست که معتقد باشد «می توان برای زمین زدن رقیب از هر صناعت جعل و ابزار تهمت و افترایی استفاده کرد» (که کلوخ انداز را پاداش نه حتی کلوخ، که سنگ است) ، اینکه از «دایره عقلانیت» به دام «ستیزه های آشوبگرانه و بیهوده» بغلتیم و بی هیچ آداب و ترتیبی، هر چه دل تنگمان می خواهد، بگوییم و کینه ها و حقدهای «بدریه و غدیریه» را باز گشاییم! آیت الله هاشمی هرگز مانند این دسته منتقدان پریشان و خواب زده، نمی گوید جریان منتقد، عین نتانیاهوست و نتانیاهو عین فلان جریان، بلکه با بیانی ساده و روان می گوید : «««در شرایط کشور همدلی ملت برای ما خیلی مهم است..در مهمترین پروژه دولت که تلاش می‌شود به سرانجام برسد و تیم مذاکره کننده هسته‌ای نیز مورد حمایت رهبر معظم انقلاب است ، باز این دلواپسان چه بر سرشان می‌آورند و با نتانیاهو همزبان شده‌اند...نتانیاهو آنجا اوباما را تهدید می‌کند و اینجا هم دلواپسان می‌گویند که ما اسرار را می‌گوییم. البته ما نمی‌دانیم این چه سری است. تا تیم مذاکره کننده با طرف مقابل که آنها هم شیطنت می‌کنند به نتایجی می‌رسد، بعضی از این دلواپسان به جای استقبال در فرودگاه می‌آیند و حرفهایی می‌زنند... طرف مذاکره کننده غربی هم شیطانند و آدم های ساده ای نیستند اما تیم مذاکره کننده ما تمام تلاش خود را برای به نتیجه نرسیدن مذاکرات انجام می دهد....ما بعد از جنگ اینگونه مشکلات را نداشتیم...دیگر نباید کارشکنی کرد. اکنون که ما با فشار بین المللی مواجه ایم می بینید که فشار داخلی بیشتر از خارجی شده است....این ملت آن ملتی نیست که انقلاب کرد این ملت آن ملتی نیست که این همه شهید داد.»»» واضح است که تحلیل آیت الله هاشمی از اوضاع سیاسی کشور بر محور حمایت های رهبر معظم انقلاب اسلامی و تحلیل و سخنان کارشناسان و تیم هسته بود. مگر رهبری نفرمودند که «ما به تیم هسته ای خود، اعتماد کامل داریم؟» پس چگونه کیهان می تواند بی توجه به چنین بیاناتی، می تواند مدعی شود «امتیازات نقدی داده‌ایم و تحقیرهایی تحویل گرفته‌ایم»؟! پنجم. بی گمان، نقد منصفانه کارکرد هاشمی نه تنها مفید که کاری شایسته و ضرور است. اما آنها که هاشمی را در فکر و ذهن جمعی تخریب کردند، قطعاً و بی تردید در صدد نقد کارکرد و اصلاح مشکلات نبودند. اگر بودند، حقیقتی چنین روشن را با عبارات ناپسندی چون «سخیف»، «بی پایه» ، «عوامانه»، «حضور در کنار پادوهای بی‌شخصیت‌ سیاسی»، ««عضویت یک گروه سیاسی»، « کودکانه» ، «خنده‌دار» ، «همسو با اقدامات وطن‌فروشانه»، به خیال خود، تیره و تار نمی کردند. چندان که گویند «كسي كه به خواب رفته را مي توان با نهيب بيدار كرد، اما كسي كه خود را به خواب زده و بيداري را به مصلحت نمي داند، به يقين هشدار نمي پذيرد و پند و اندرز نمي گيرد» تحریف و تخریب و تقبیح تاریخ و پروا نداشتن از شکستن سرمایه های انسانی و ملی و انقلابی نظام، البته نشان از خطای مدام و هراس خفته ای می دهد که کم کم، بیش از پیش افسار خود را می گسلد و بند از پوزه خشم و خشونت رفتاری و گفتاری می درد تا بر نورسیدگان شتابزده عرصه سیاست، ارمغانی از قوت قلب و دلیری دل ارزانی کند. این پدیده، نه در روش و نه در اهداف خود، هیچ از روایی و مشروعیت برخوردار نیست و دریغ است که آرمان و اندیشه ی متعالی امام (ره) و انقلاب اسلامی در کنام برخی تندخویان دریده لگام از هم بپاشد و صورت و سیرت خود را از دست دهد. ششم. اما سئوال این است، حقیقتاً این رویارویی های ناپسند و ناصواب نشانه چیست؟ آیا بهتر نیست آنها به جای آن که از هاشمی مضطرب و برافروخته باشند، از مردم رأی دهنده ای آزرده خاطر و دل شکسته باشند که به ندای وی لبیک گفتند و سعی کردند «خیر الموجودین» انتخابات اخیر را برگزینند؟ چرا هاشمی باید تاوان هول و هراس آنها از عدم اعتماد مردم به جریان های رادیکال را پس دهد؟ پاسخ اما چنین است که سوگمندانه و شوربختانه، برخی حضور هاشمی را مانع یکه تازی ها خویش می می بینند و از سر کینه و عداوت با دوست و یار قدیم انقلاب و امام و رهبری آن کردند که هیچ دشمنی با رقیب خود نکرد. مخلص کلام آنکه تمام سخن در این است ؛ دوستان قدیم و نورسیده، نباید حرمت این سرباز پیر نظام و ملت را فرو گذارند و کوشش های پنهان و نهانِ او در بیش 6 دهه را در راه اعتلای کشور با رقم مغلطه، سیاه کنند ؛ ولی آیا کسی هست که ورای این هیاهوها و همهمه های مبهم آشفته بازار سیاست، غم و دغدغه ای برای مصلحت ملی ، مناقع مردم و نظام و سرنوشت کشور داشته باشد؟ منبع: انتخاب

نسخه PDF نسخه چاپی ارسال به دوستان