مهناز سرابی: به گوش رئیسی برسانید خونخواه فرزندم هستم | اسپادانا خبر
 
 
پنجشنبه، 6 ارديبهشت 1403 - 9:12

مهناز سرابی: به گوش رئیسی برسانید خونخواه فرزندم هستم

شماره: 7966
Aa Aa

مادر مقتول علیرضا شیرمحمدعلی‌ می گوید: ممنون هستم اگر واقعا رسیدگی شود که بچه من آخرین کسی باشد که اینگونه مظلومانه سلاخی‌اش می کنند.

دستهای پشت پرده را می‌خواهم؛
مهناز سرابی: به گوش رئیسی برسانید خونخواه فرزندم هستم

مهناز سرابی مادر مرحوم مقتول علیرضا شیرمحمدعلی‌ در خصوص قتل فرزندش سوالاتی دارد و دستهای پشت پرده ای را در کار می داند. می گوید خودش را با قرص اعصاب آرام می کند و پیگیری رسیدگی به پرونده را به وکیل سپرده است.

به گزارش اسپادانا خبر و به نقل از جماران، وی همچنین گفته تا لحظه انجام گفت و گو کسی از طرف رئیس قوه قضائیه با وی ملاقات نکرده است.

*من چون از لحاظ راه رفتن مشکل دارم آقای عرفانیان وکیل علیرضا ‌دنبال پرونده هستند. دیروز با آقای عرفانیان ملاقات داشتم پرونده را دیده بودند. در سایت خواندم که به پرونده علیرضا رسیدگی و به دادسرا فرستاده شد. من یک بار به دادسرا (مجتمع قضایی امام خمینی) رفته‌ام اما نه قاتلین را دیده‌ام و نه عوامل پشت پرده را.

*دادخواهی خون بچه من فقط آن دو تا مهره سوخته نیستند. آن دو نفر که باید اعدام شوند چون به غیر از بچه من بی گناه‌های دیگری را هم کشته‌اند، اما عوامل پشت پرده ... .

*چرا در اتاق این‌ها باز بود؟ می گفتند موقع هوا خوری در اتاق این‌ها قفل بوده اما آن موقع در اتاق آنها باز بوده که بیایند اتاق بچه من و او را سلاخی کنند؟ 30-40 ضربه چاقو شوخی نیست.

*همه‌اش با قرص اعصاب خوابم. با قرص اعصاب خودم را آرام نگه می دارم. همه زندگی ام را از من گرفته‌اند. من را در جریان روند پرونده علیرضا قرار نمی‌دهند. آقای عرفانیان وکیل که از ایشان ممنونم دنبال کارهاست. من در جریان نیستم. گفتند فقط انحصار وراثت کنم که ببینیم علیرضا مال و ثروتی دارد یا مثلا از خودش کسی یادگار هست یا نه - که البته نیست - تا به بقیه جریان پرونده رسیدگی شود. بیشتر از این در جریان نیستم.

*آقای سیدحسن خمینی تلفنی تماس گرفتند و با هم صحبت کردیم؛ فقط همین.

*ممنون هستم اگر واقعا رسیدگی شود که بچه من آخرین کسی باشد که اینگونه مظلومانه تکه پاره و سلاخی‌اش می کنند؛ مخصوصا زندان فشافویه.

*فقط این را به گوش آقای رئیسی برسانید که من خونخواه فرزندم هستم. دستهای پشت پرده را می‌خواهم. چرا رئیس زندان سهل انگاری کرده است؟ آیا افسر نگهبان کلید را به یک زندانی داده است و او در را باز کرده؟! دوربین‌ها کجا بودند؟ چرا دوربین‌ها صحنه را نگرفتند؟ وقتی از بچه من هفت دقیقه خون می‌رفت افسر نگهبان کجا بوده و چرا بعد با یک گارد ویژه آمده؟ چرا جوان 21 ساله من اینگونه باید سلاخی شود؟ به چه حکمی؟ به چه جرمی؟ به چه اعتقاد و عقیده‌ای؟ ما مسلمانیم. باید مسلمان، مسلمان را اینگونه سلاخی کند و افسر نگهبان نباشد؟ این حق است؟

*فقط به آقای رئیسی بگویید من دادخواه خون بچه ام هستم. فقط قصاص آرامم می کند. خودم باید چهارپایه را از زیر پایشان بکشم.

نسخه PDF نسخه چاپی ارسال به دوستان