همه جنجال های نامه آیتالله
نامه موسویخوئینیها، نماینده بنیانگذار جمهوری اسلامی در ماجرای اشغال سفارت ایالات متحده در تهران، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، نماینده مجالس خبرگان رهبری و شورای اسلامی و دبیرکل مجمع روحانیون مبارز به رهبری واکنشهایی را در رسانههای منتهیالیه راست و چپ سیاست ایران برانگیخت؛ واکنشهایی که بیشتر به رسانههای جریان اصولگرا و فریاد اعتراض آنان از این نامه انتقادی اختصاص داشت چراکه رسانههای جریان سیاسی اصلاحطلب از خبرگزاریهای معتبر این جریان گرفته تا روزنامههایشان، خواسته یا ناخواسته در قبال این نامه به سکوت محض اکتفا کرده اند. اعتراض اصولگرایان به این نامه از همان روز انتشار و با گزارش پایگاه خبری «مشرق» آغاز شد. این پایگاه خبری به نوعی نگارش نامه به رهبری را «جرم» تلقی کرده و نوشته که «فرماندهان فتنه جدید» فضا را «مساعد» دیده و «حتی به نامهنگاری علنی به رهبر انقلاب روی آوردهاند.»
به گزارش اسپادانا خبر و به نقل از روزنامه اعتماد، برخلاف «مشرق»، خبرگزاری تسنیم، «انتقاد» از شیوه «مدیریت کلان» کشور را بلامانع دانسته ولی درباره نامه موسویخوئینیها نوشته است:
«از فردی همچون موسویخوئینیها و اصلاحطلبانی که استخوانبندی و شاکله تسخیر لانه جاسوسی امریکا را برعهده داشتند، ورود به نقد مدیریت کلان کشور، آن هم در شرایطی که مهمترین نقدشان در این حوزه است، مصداق یک تناقض و پررویی است.»
حسین شریعتمداری، روزنامهنگار اصولگرا نیز نهتنها مواضع سیاسی موسویخوئینیها بلکه مواضع اعتقادی او را به شدیدترین شکل ممکن به باد انتقاد گرفت و نوشت:
نگارنده قصد داشت به آقای خوئینیها بگوید قسم حضرت عباست را باور کنیم یا دم خروس را ولی پشیمان شدم زیرا احترام ایشان برای حضرت عباس علیهالسلام به جِد مورد تردید است!»
عبدالله گنجی، مدیرمسوول روزنامه «جوان» نیز در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت:
روح کلی نامه موسویخوئینیها به رهبری همانند نامههای دیگر اصلاحطلبان است. میدانند کدام مشکلات ریشه نگرشی، مدیریتی و کدام به خاطر اصرار بر اصول انقلاب است اما گویی هیچ نمیدانند اما تلاش کرده به سیاق طیف مدرن فحشنامه و نفاقنامه جلوه نکند. موقعیت زمانی صدور نامه مهمتر از متن است؛ زمانی نامه نوشته میشود که وزنکشی درون جریانی برای تصاحب سطوح عالی تشکیلات شروع شده است.
محمد مهاجری، روزنامهنگار اصولگرا درباره این نامه به «انصافنیوز» میگوید:
«امثال آقای خوئینیها که از این دست نامههای سرگشاده مینویسند به دنبال تاثیر و تعامل نیستند. به نوعی دنبال گروکشیاند یا به دنبال این هستند که فضای جامعه را تحریک کنند.»
علی خضریان، عضو جبهه پایداری تهران در مجلس یازدهم نیز در همین رابطه نوشت:
«اینکه امثال آقایان تاجزاده و موسویخوئینیها تلاش دارند تا نوک مطالبات اقتصادی جامعه را همزمان با رهاشدگی مشکوک بازار و بدون بازخواست از دولت به سمت رهبری سوق دهند، حکایت از طراحی اتاق فکر جریان غربگرا جهت گروگانگیری معیشت مردم و بازتولید ظرفیت اجتماعی بستن با کدخدا دارد.»
کیان عبداللهی، مدیرمسوول خبرگزاری «تسنیم» هم در توییتر خود به انتقاد از موسویخوئینیها پرداخته و نوشته است:
«خلاصه نامه موسویخوئینیها به رهبری: ما و دوستانمان 40 سال هر کاری برای نابودی ملت از دستمان برمیآمد انجام دادیم؛ دیروز که چپ بودیم از آن سوی بام و سپس از این سوی بام افتادیم. دیگر بامی باقی نگذاشتیم، شما بیا اوضاع را درست کن!»
در بخشی از نامه موسویخوئینیها به رهبری آمده است:
آنچه از مسموعات و مشاهدات و مطالعه گزارشها و تحلیلها دریافت کردهام آشکارا حاکی از آن است که آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان میگذرد، زیبنده نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی میشود. در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانه استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود، به گونهای روزافزون آسیب دیده و میبیند. تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نهتنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواریهای طاقتفرسا کرده که ناهنجاری درون بسیاری از خانوادهها را گسترش داده و آنان را نگران آینده نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است. علاوه بر این مردم گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقتسوز معیشتی، بسیارند انسانهای ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بیعدالتیهای غیرقابل انکار شدهاند. البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاح امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالیترین جایگاه مدیریت کشور انتظار میکشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل دوام امروز صرفا معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند، نیست (که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوه مدیریت در بالاترین سطح، و قدرت نافذ آن، نقشآفرین اصلی در تمام یا اکثر مهام امور کشور است. مردمی که چنین انتظاری دارند هرگز الزامات و محدودیتهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی (که البته 40 سال از آن گذشته است) و نیز کینهتوزی دشمنان انقلاب، بهویژه امریکا و رژیم غاصب صهیونیستی را نادیده نمیگیرند. همچنین آنان از پیامدهای دفاع مقدس غافل نیستند و به شهیدان و مجاهدان و نقشآفرینان آن حماسه ملی و اسلامی - که فرزندان همین ملت بودند - سپاس و درود بیپایان تقدیم میکنند. اما همین مردم بر این باورند که مدیریت کشور، بهویژه عالیترین سطح آن باید با ملاحظه همین مشکلات و چالشها شیوهای در مدیریت امور به کار میبست که امروز گرفتار این آشفتگیهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و... نمیشدیم.
مهمترین بخش نامه موسوی خوئینیها به عالیترین مقام جمهوری اسلامی شاید بخش پایانی آن باشد. او نوشته است:
«اگر شیوهای که تاکنون به کار رفته، نتیجه محاسبات متعارف و بر اساس آرا و تحلیلهای شناخته شده در حکمرانی است، پس هستند پرشمار صاحبنظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تاکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهرهمندی از این حق طبیعی و الهی نباشند اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانستههایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است که بنده و امثال بنده هیچ حظّی از آن نداریم و در نتیجه، آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی میگذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است؛ پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیت الهی خواهیم بود.»
آنچه در این میان کمی غیرقابل پیشبینی بود، حمله و انتقاد برخی چهرههای اصلاحطلب یا نزدیک به این جریان سیاسی به نامه موسویخوئینیها به عالیترین مقام جمهوری اسلامی بود.
صادق زیباکلام درباره این نامه به فردا گفت:
«اگر قرار باشد در دادگاهی متهمان به وجود آمدن وضع کنونی احضار شوند؛ نخستین فردی که باید در آن دادگاه حاضر و محاکمه شود خود آقای موسویخوئینیهاست.»
احمد زیدآبادی نیز به «انصافنیوز» گفته است:
«حوزه تاثیر بر نظام تصمیمگیری این نامهها به خصوص از طرف فردی مانند آقای خوئینیها، اگر معکوس نباشد، صفر است.»
محمدصادق جوادیحصار، عضو ارشد حزب «اعتماد ملی» اما به یک شبکه تلویزیونی فارسیزبان مستقر در لندن گفت:
«آقای خوئینیها در این نامه گفته که آنان به عنوان یاران امام نیز نسبت به روندهای اخیر که مردم را از گذشته و آینده جمهوری اسلامی ناامید کرده، انتقاد داریم.» این فعال سیاسی اصلاحطلب، موسویخوئینیها را چهرهای معرفی میکند که همواره رابطه بهتری با جوانان داشته و برای نمونه به سالهای فعالیت او در روزنامه «سلام» اشاره میکند. این روزنامهنگار اصلاحطلب همچنین درباره چرایی نگارش بند پایانی نامه توسط خوئینیها خطاب به رهبری به برخی عقاید و باورهای جامعه مبنی بر «ارتباط رهبری با امام زمان» و «ممنوعیت انتقاد از ایشان» اشاره کرده است.