خوشبینانهترین وضعیت برای ایران تکرار شرایط شوروی است
فائزه هاشمی، دختر مرحوم هاشمی رفسنجانی در پاسخ به این که «شما نه اصلاحطلبان را تایید میکنید و نه اصولگرایان را. پس چه باید کرد؟» گفت: تحول جدی.
به گزارش اسپادانا خبر، بخشی از گفتوگوی فائزه هاشمی را با روزنامهی آرمان ملی در دوم شهریور 98 خواهید خواند:
* در شرایط کنونی قائل به شرکت فعال در انتخابات نیستم. بسیاری حضور در انتخابات را مشروط به اصلاح رفتارهای نهادهای ناظر و اصولگرایان از جمله بررسی و عدم تایید صلاحیتهای زیاد و غیره میکنند اما از نگاه من در کنار این موضوعات مساله اصلی رفتارهای اصلاحطلبان است. با بحرانهای مدیریت، عدالت و سلامت در کشور مواجه هستیم و اصلاحطلبان هم همان نقش منفی اصولگرایان را دارند یعنی اصلاحطلبانی که با رای مردم در نهادهایی قرار گرفتند نتوانستند چهره مثبتی از خودشان به نمایش بگذارند تا احساس شود که دارای مدیریت درست، نخبه، منطقی و تخصصی هستند. مدیریتها بیشتر باندی و جناحی و خانواده من و حزب من و… است. بنابراین، این مدیریت پاسخگو نبوده است. حالا در این شرایط باید چه کرد؟ باید تلاش کرد، هزینه داد و با اصولگرایان چالش کرد تا اصلاحطلبان انتخاب شوند؟ آخر این تلاشها انتخاب اصلاحطلبان است اما برای چه باید این کار انجام شود؟ من معتقد به تحول و دگرگونی عمیق در نیروها، تفکرات و سیاستها و برنامهها هستم. در این روند فعلی هم اصلاحطلبان و اصولگرایان ناکارآمدی مزمن خود را نشان دادهاند. برخی اصلاحطلبان در قدرت هم نسبت به فسادها، بیلیاقتیها، ناکارآمدیها و… بیتفاوت شدهاند. بنابراین نه تنها با رای به اصلاحطلبان مشکلی حل نمی شود بلکه همین مشکلات موجود ادامه پیدا خواهد کرد و حضور در انتخابات بدون توجه به تغییرات لازم تایید همین روند است. باید قبول کنیم از سال ۹۲ به بعد که اصلاحطلبان مناصب بیشتری را از طریق انتخاباتها کسب کردند، ناکارآمدیها و سوءمدیریتها و بیتوجهی به شاخصها و اصول مدیریت که پیش زمینه و ضرورت توسعه است مغفولتر ماند.
* تحول جدی ضوروری است. خوشبینانهترین وضعیت میتواند تکرار شرایط شوروی باشد که گورباچف بهعنوان رئیسجمهور و رهبر حزب حاکم همین شرایط را در کشورش تشخیص داد و با شجاعت وارد اجرایی کردن این تحول شد. مردم از روشهای مختلف ناراضی هستند و مشکلات را گفتهاند. شرایط از نظر سیاسی و فشار بر جامعه روزبهروز بیشتر میشود و انتظار من بالاست که واقع بینانهتر و با توجه جدیتربه منافع ملی تصمیم بگیرند. باید به ناامیدی با هدف یک اصلاح جدی و عمیق توجه کنیم، دربارهاش حرف بزنیم و به این طریق پیام خود را بدهیم و روی آن بایستیم. آزموده را آزمودن، آن هم برای بار چندم خطاست. بسیار واضح است که اصلاحطلبان و اصولگرایان فعلی هم اراده و هم توان اداره کشور را ندارند و هر روز بر حجم مشکلات افزوده میشود.
* اعتقاد دارم با این ساختارها «مجلس در رأس امور است» بیشتر به یک شعار تبدیل شده است تا واقعیت.
* اکنون دارای فضای مجازی و آزاد هستیم که امتیاز است و صدا را بلند میکند.
* متاسفانه سیاست اصلی شده رو کمکنی، لجبازی و مرغ یک پا دارد؛ تقریبا اکثر مسائلمان گاه چنین سرنوشتی دارند.
* اصلاح طلبان اکثرا دچار محافظهکاری شده و بیشتر به فکر حفظ خود هستند. هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان در این نظام تربیت شدهاند و با خوب و بدهای همین نظام آموزش دیدند. آنچه ما میبینیم آموزشی بوده که تجربی یا غیرتجربی کسب کردهاند و قابل تغییر نیستند چون به همین شکل پرورش یافتهاند. نمیتوانیم از آنها انتظار معجزه داشته باشیم.
* صداقت نیز به ویژگیهای مفقوده ما اضافه شده و خطاها عادی شده است. زمانی که به این اندازه نسبت به مسائل اعتقادی، باورهای اخلاقی و انسانی خودمان بیتفاوت میشویم و خطاها برای ما این اندازه عادی میشود، نتیجه همین وضعیت خواهد شد. راه اصلاحات در همه زمینهها گم شده است.
* نیاز است که اصلاحطلبی مورد بازخوانی قرار بگیرد. باید آسیبشناسی و مشخص کنیم شاخصهای اصلاحطلبی چیست، چه اندازه در آن شاخصها هستیم و چه میزان توانستیم در مسیر درست حرکت کنیم. چقدر خودمان آلوده و تبدیل به ضد اصلاحات شدیم. اگر ارزیابی صحیح و صادقانه انجام شود، متوجه خواهیم شد که فرسنگها از اصلاحات دور شدهایم.
* شاخصهای اصلاحطلبی همان شاخصهای توسعه است که عمدتا در اکثر کشورهای توسعه یافته در ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حقوق شهروندی و عدم تبعیض و عدم لحاظ خودی و غیرخودی و شایستهسالاری و چرخش نخبگان و… قابل یافتن است. با این آسیب شناسی میتوانیم به وضعیت خودمان پی ببریم.
* بسیاری از اصلاحطلبان، خود بخشی از آلودگیها هستند. کسانی میتوانند این بررسیها را انجام دهند که خودشان وارد آلودگیها نشده باشند و اعتقاد آنها به اصلاحات واقعی باشد که البته کمتر میتوان اینگونه افراد را در احزاب پیدا کرد. یک پایگاه دیگر برای بازخوانی اصلاحات، رسانهها و نهادهای مدنی هستند حتی افراد معمولی هم میتوانند در این مسیر باشند. به عبارت دیگر همه وظیفه دارند این کار را انجام دهند.